2024-03-28T23:10:30Z
http://www.bagh-sj.com/?_action=export&rf=summon&issue=19094
باغ نظر
1735-9635
1735-9635
1400
18
102
انجماد ویرانههای مالیخولیایی: تحلیل روانشناختی مضامین نقاشیهای دورۀ سوم ایران درودی
عبدالله
آقائی
راضیه
جعفری
بیان مسئله: «دورة یخبندان» از مهمترین دورههای کاری «ایران درودی» است. دورهای که از اواخر دهة پنجاه آغاز و تا دهة شصت ادامه مییابد. «ازدستدادن» و «فقدان» از مضامین تکرارشوندة آثار این دوره هستند. در این مقاله با اتخاذ رویکردی «روانشناختی» و با بسط نظری مفهوم «سوگ» و «مالیخولیا» کوشش شده است پرتویی بر وجهی از محتوای مستتر در این آثار افکنده شود. ازاینرو با تمرکز بر مشابهتهای فرمی و موضوعی نقاشیهای این دوره، «چگونگی» تجسم «سوگِ مالیخولیایی» در این آثار بررسی شده است.
هدف پژوهش: این مقاله از منظری روانشناختی در پی تفسیری بر «چگونگی» کاربستِ فرمها و موضوعهای ناظر بر مفهوم «فقدان» در آثار دورة سوم ایران درودی است.
روش پژوهش: در این مقاله به روشی توصیفی-تحلیلی به بررسی فرم و موضوع در آثار دورة سوم (اواخر دهة پنجاه و دهة شصت) ایران درودی پرداخته شده است و دادهها به شیوة «کتابخانهای» گردآوری شدهاند.
نتیجهگیری: در آثار دورة «یخبندان» درودی، تجسمِ خسرانهای شخصی (مرگ عزیزان) و اجتماعی-تاریخی (شکوهِ ازدسترفتة وطن) به هم آمیختهاند و تمنای نقاش در حفظ و جاودانکردن ابژة ازدسترفته به اشکال گوناگون تجسمیافته است. تصویرِ «ویرانهها» در افقِ بیکران˚ که ساختار غالب آثار این دوران را تشکیل میدهند، واجدِ ارجاعاتی مؤکد به «وطن» و بازنمایی «ازدستدادن» آن است. در این آثار برای «جاودانی» و «ابدی» نمودن ابژههای ازدسترفته، فرمها در پردهای از یخ قرارگرفته و منجمد شدهاند.در این بازنماییها علاوه بر تأثیر مرگ عزیزان، تبعید خودخواسته از وطن و جنگ تحمیلی دهة 60، رگههایی از گفتمان «باستانگرایی» بازمانده از دوران پهلوی نیز مشهود است. تکرارِ پیوندِ مفاهیمی مانند «مرگ»، «ویرانه»، «وطن»، «جاودانگی» و «ابدیت» در زمینة این آثار دلالت بر نوعی «سوگ مالیخولیایی» دارد؛ در این زمینه میتوان آثار دورة یخبندان درودی را در امتداد تجسمگونهای «زیباشناسی فقدان» تعبیر کرد.
ایران درودی
نقاشی معاصر ایران
روانشناسی
مالیخولیا
سوگ
وطن
2021
11
22
5
12
http://www.bagh-sj.com/article_139230_98708a96692a2cf236c0d528b5b1eed2.pdf
باغ نظر
1735-9635
1735-9635
1400
18
102
تبیین مفهوم همانندی اثر هنری با جهان هستی براساس نقد حکمی
جواد
آقاجانی کشتلی
حبیب الله
صادقی
مهدی
پوررضائیان
بیان مسئله: نقد حکمی هنر، برخاسته از آرای اندیشمندان و حکیمان ایرانی است. در آرای حکیمان و فیلسوفان ایران به صورت پراکنده، مباحث و قواعدی دربارة هنر و هنرمندی وجود دارد. نقد حکمی هنر برآن است تا با استفاده از این معیارها، قواعد و قوانین حاکم مستخرج از منابع کهن حکمی، عرفانی و فلسفی ایران، به نقد آثار هنری بپردازد. کمبود منابع مدون دربارة نقد هنری با استفاده از آرای حکما و عرفای ایران، ضرورت انجام این پژوهش را مشخص میکند. در این پژوهش به دو پرسش پاسخ داده شده است: یکم، براساس نقد حکمی، مفهوم همانندی اثر با عالم سرمدی چگونه بیان شده است؟ و دوم، بر اساس نقد حکمی، مفهوم تقلید اثر هنری از جهان واقع چگونه بیان شده است؟
هدف پژوهش: هدف از نوشتن این مقاله، دستیابی به آرای حکمای ایران در زمینة هنر و نقد هنری و به طور خاص در مورد مبحث تطابق و همانندی اثر با جهان هستی است. در این مقاله به طور خاص به مباحث همانندی اثر هنری با جهان هستی (چه الگوبرداری از منابع موجود در طبیعت و چه عالم سرمدی) پرداخته شده است.
روش پژوهش: این مقاله از نظر هدف، بنیادی - نظری است. از نظر ماهیت در زمرة تحقیقات تحلیل محتوای کیفی به شمار میآید. روش گردآوری اطلاعات، صرفاً کتابخانهای است. جامعة پژوهش، آثار منظوم عرفا و حکمای ایران متعلق به پس از اسلام و از میان متون قرون پنجم تا نهم هجری است. به دلیل تعدد و تکثر در منابع حکمی و عرفانی، تعداد پنج دیوان از متون منظوم به عنوان نمونه و براساس روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان داده است، اثر هنری هرچه به منبع طبیعت نزدیک باشد، یا به عبارتی با جهان خلقت تطابق بیشتری داشته باشد، زیباتر، ایدهآلتر و بهتر است. هرچه هنرمند بتواند با الگوگرفتن از جهان خلقت اثر خود را مطابق با جهان واقع بسازد، هنرمندتر است. هنرمند باید اهل محاکات و تقلید باشد. او باید قدرت ترسیم و مصورکردن جهان واقع و طبیعت را داشته باشد.
نقد هنر
نقد حکمی هنر
تطابق اثر با جهان واقع
تقلید
محاکات
2021
11
22
13
24
http://www.bagh-sj.com/article_131262_7bbdf342373867396733f3b179bbc24e.pdf
باغ نظر
1735-9635
1735-9635
1400
18
102
ارزیابی الگوهای سازندۀ کالبدی-فضایی تأثیرگذار در بافت مسکن بومی محلۀ صوفیان شهر بروجرد
پدرام
حصاری
مهدی
زندیه
فرهاد
چگنی
بیان مسئله: بیهویتی و عدم تعلق به مکان در کنار عدم توجه به تاریخ، طبیعت و اقلیم، معماری را با مشکلات عدیدهای روبهرو کرده است که باید برای حل این مشکل چارهای پیدا کرد. یکی از راههای بهبود شرایط معماری شناخت معماری بومی هر منطقه و الگوهای شکلگرفته و بهکار رفته در معماری بومی آن منطقه است. معماری بومی هر منطقه، گواه بر پیشینة معماری و ارزش فرهنگی آن منطقه و شهر است و تلاش در جهت شناسایی و معرفی الگوهای معماری آن منطقه به همگان، میتواند زمینهای برای مرتفع ساختن بسیاری از نیازهای فرهنگی، اجتماعی و توسعهای معماری باشد. در محدودة جغرافیای ایران، مناطقی وجود دارند که با وجود سابقة غنی در معماری و دارا بودن بناهای ارزشمند، به خوبی شناخته و معرفی نشدهاند. شهر بروجرد در استان لرستان یکی از این مناطق است.هدف پژوهش: هدف از انجام این پژوهش شناسایی و دستهبندی کردن عوامل کالبدی- فضایی بهکاررفته در بناهای بومی محلة صوفیان شهر بروجرد و ارزیابی تأثیرگذاری آنها در بناهای بومی است.روش پژوهش: روش انجام پژوهش به صورت ترکیبی و در دو مرحله است. در مرحلة اول برای بهدستآوردن الگوهای کالبدی-فضایی از روش تحلیلی-توصیفی استفاده شده است. در مرحلة دوم و پس از شناخت و برای ارزیابی الگوها از روش تاپسیس استفاده میشود. همچنین ابزار مورد استفاده در این پژوهش اسناد و منابع کتابخانهای، مشاهدات میدانی و پرسشنامه است.نتیجهگیری: این پژوهش ابتدا به دنبال مشخص کردن الگوهای کالبدی فضایی بهکاررفته در مسکن بومی محلة صوفیان که شامل عناصر سازندة فضایی، تزیینات بهکاررفته در بناهای بومی، مواد و مصالح سازندة قسمتهای مختلف بنا و تأثیرات اقلیمی است و در نهایت با استفاده از ابزار پرسشنامه و روش تاپسیس مشخص میشود شاخصترین الگوی کالبدی فضایی مسکن بومی محلة صوفیان بروجرد، مواد و مصالح سازندة بناها و تکنیک ساخت است.
الگوهای کالبدی- فضایی
معماری بومی
محلۀ صوفیان بروجرد
روش تاپسیس
2021
11
22
25
38
http://www.bagh-sj.com/article_139255_d30601ba6354c06bbd64e491f8ec6217.pdf
باغ نظر
1735-9635
1735-9635
1400
18
102
واسازی برج بابل خوانش نقاشی «برج بابل»، اثر «پیتر بروگل» با تکیه بر آرای دریدا
مژگان
ارباب زاده
بیان مسئله: آثار پیتر بروگل اغلب به عنوان آثاری تمثیلی و با دلالتهای معنایی متناقض در تاریخ هنر مورد اتفاق نظرند. نقاشی برج بابل بروگل در عین اینکه بازنماییای بصری از روایت اسطورهای-مذهبیِ برج بابل است، تفاسیر چندگانه و متناقضی را نیز پدیدار میسازد. ژاک دریدا از نظریهپردازان پساساختارگرا، روایت برج بابل را با رویکرد واسازانه و در ضدیت با سنت فلسفیِ اصالت و یگانگی معنا مورد تحلیل قرار داده است.روش پژوهش: این پژوهش میکوشد با استفاده از رویکرد پساساختارگرایانة دریدا، با تجزیه و تحلیل ساختاری و تفسیر اسناد و منابع موجود، جنبههای مختلف اثر برج بابل بروگل را با توجه به زمینة تاریخیاش مورد بررسی قرار دهد.هدف پژوهش: این مقاله با هدف فراهم آوردن خوانشی چندصدایی و سیال، با ردکردن معنای قطعی اثر، در همسویی با تحولات نقد و زیباشناسی معاصر درصدد پاسخگویی به این پرسشهاست: ساختار نقاشی برج بابل چه نسبتی با عوامل برونمتنی برقرار میکند؟ در فرایند نقد واسازانة اثر، چه ابعاد معنایی مشخص میشوند؟ خوانش تفسیری اثر چگونه با جهتگیری نقد معاصر مرتبط میشود؟نتیجهگیری: نقد واسازانة اثر با آشکارکردن تناقضات و سطوح معنایی چندگانه، نشاندهندة این مسئله است که نقاشی بهصورت همزمان، استعارهای تصویری است از شکست، ناتوانی و زوال قدرتِ سیاسی حکومت معاصر نقاش در بستر تاریخی. در عین حال تجسمی مثبت از ساختِ گونهای آرمانشهر با فعالیت و کوشش انسانی را در انطباق با زمینة فرهنگی و اجتماعی اثر بازتاب میدهد. این خوانش چندصدایی میتواند با رد تفاسیر کلیتگرا و مطلق، مظهر طبیعت متغیر و متکثر کنش نقد معاصر در حوزة هنر به شمار آید.
برج بابل
بروگل
دریدا
واسازی
زوال قدرت
آرمانشهر
2021
11
22
39
52
http://www.bagh-sj.com/article_139234_b76c4d12a14bb6f11ff82ef077fedf49.pdf
باغ نظر
1735-9635
1735-9635
1400
18
102
تبیین خردگرایی «ابن سینا» در روند ابداع نقوش هندسی تزیینات وابسته به معماری (مورد مطالعاتی: پنج آرامگاه سلجوقی)
ندا
سالور
مهین
سهرابی نصیرآبادی
نرگس
نظرنژاد
بیان مسئله: نقوش سنتی عنصر جداییناپذیر معماری سنتی ایرانی_ اسلامی، معناگرا، نمادپردازانه و بهرهمند از اصول هندسه و ریاضیات است. اوج شکوفایی این تزیینات در ایران مقارن با سلجوقیان و حاصل توجه روزافزون به علم، فلسفه و هنر بوده است. بیتردید گفتمان علمی و فلسفی متداول در هر دورة تاریخی بر سایر عرصههای اجتماع، از جمله فرهنگ و هنر تأثیرگذار است؛ فلسفة خردگرای اسلامی که با اندیشههای ابنسینا اوج گرفته از این دست است. وی معتقد است «ابداع» به کمک «حواس باطنی» یا «قوای نفس»، به ویژه قوة عقل، صورت میگیرد. لذا در روند خلق نقوش سنتی وجه پنهان خردگرایی میتواند مورد مداقه قرار گیرد.
هدف پژوهش: این پژوهش به دنبال تحلیل و تبیین وجوه پنهان خردگرایی در روند خلق نقوش هندسی در تزیینات وابسته به معماری دورة سلجوقی است؛ تا در نهایت به تبیین نظریهای در باب ابداع خردگرایانة نقوش هندسی بر پایة نظریات ابنسینا منجر شود. لذا پژوهش با طرح این پرسش که در فرآیند خلق نقوش هندسی در تزیینات وابسته به معماری آرامگاهی دورةسلجوقی، مؤلفههای خردگرایی ابنسینا چگونه قابل تبیین است، آغاز شده است.
روش پژوهش: این پژوهش از نوع بنیادی بوده و گردآورى دادهها به روش کتابخانهاى_اسنادى و مشاهدهای و ارائة یافتهها به طریق توصیفى_تحلیلى صورت گرفته، بدین منظور نقوش و گرههای هندسی به کار رفته در تزیینات پنج بنای آرامگاهی دورة سلجوقی به صورت هدفمند انتخاب شده است.
نتیجهگیری: طراحی و کاربرد نقوش در تزیینات معماری آرامگاهی دورة سلجوقی، برمبناى نظریات ابنسینا روندی از جنس«ابداع» و «خردگرایانه» است. به عبارتی تعامل قوای نفس با یکدیگر، راهبر طراحی و ایجاد نقوش هندسی از مرحلة مشاهدة اشیا و اجرام در طبیعت، تجزیه و ترکیب آنها در قوة خیال و سازماندهی و ایجاد طرح و نقش در قوة عقل بوده و چون صور از جنس عقل است، موجب معرفت انسانی و درک متقابل مخاطب میشود. همچنین وحدت و انسجام اجزای تشکیلدهندة بنا، با نقوش و آرایهها حفظشده، و با تدبیری عقلانی، هماهنگی و سازماندهی لازم جهت رسیدن به کمال مطلوب انجام پذیرفته است.
خردگرایی
ابن سینا
نقوش هندسی
تزیینات معماری
آرامگاه
سلجوقی
2021
11
22
53
68
http://www.bagh-sj.com/article_140628_1119da46ff4471a1b151da93ddd51c11.pdf
باغ نظر
1735-9635
1735-9635
1400
18
102
بازتعریف مفهوم مکان با تأکید بر فرایند آفرینش و تبیین مرکزیت مکان
روزینا
فرج اله زاده
مجید
صالحی نیا
بیان مسئله: مفهوم مکان به یکی از مهمترین مباحث معماری، طراحی شهری، معماری منظر و طراحی محیط تبدیل شده است. با این همه، عمدة این مطالعات متأثر از دوگانگی عینی-ذهنی بوده و مکان را بهعنوان امری ایستا و جدا از روابط و ساختارهای اجتماعی مورد مطالعه قرار دادهاند که به حوزههای ادراک فردی محدود شدهاند. این مسائل باعث شدهاند مطالعات مکان، رویکرد فروکاهنده پیدا کرده تا جایی که بعضاً مکان را تا یک فضای نوستالژیک تقلیل دادهاند.
روش پژوهش: در سالیان اخیر و با تغییر رهیافتی در حوزة فلسفه و جامعهشناسی فضا، چرایی آفرینش و تحول مکان نیز مورد بحث قرار گرفته است. این مقاله تلاش دارد در یک مطالعة کیفی با هدف پرداختن به چرایی تحول مکان، به کمک رهیافت پسکاوی، و با روش توصیفی تحلیلی و تحلیل محتوای کیفی، مطالعات پیشین مکان را دستهبندی کرده و با اتخاذ رویکرد انتقادی، مسئلههای اصلی (پروبلماتیک) این مطالعات را بررسی کند و سپس به بازتعریف مکان بپردازد.
هدف پژوهش: مطالعات مکان، بیشتر به چیستی مکان و چگونگی ادراک مکان و جنبههای کالبدی مکان یا جوانب ذهنی ادراک فردی پرداختهاند. این مقاله به دنبال پرداختن به چرایی آفرینش مکان و نحوة نمود ساختارهای اجتماعی در مکان است و تلاش دارد نقش کردار اجتماعی را در فرایند آفرینش مکان بررسی کند و مؤلفههای کردار اجتماعی را نیز تبیین کند.
نتیجهگیری: مکان، همزمان هم نمود عینی و دارای تعین کالبدی است و هم فرایند اقتصادی اجتماعی. علاوه بر سه مؤلفهای که اثباتگرایان برای مکان قائل هستند (فرم، عملکرد، معنا)، مکان دارای سه مؤلفهای است که میتواند ساختار اجتماعی را در خود هویدا کند: تفاوت، تقارب و تواتر. با این سه مؤلفه، مکان، تجلی کردار اجتماعی خواهد شد. مؤلفة تفاوت موجب اندرکنش اجتماعی، سرزندگی محیط و تقویت هویت جمعی میشود. با بودن مؤلفة تقارب، مکان واجد ارزش شده و گروههای مختلف به جای انزواگزینی و دور شدن از مرکز، پیرامون یک پدیده یا رخداد به گفتگو مینشینند و مرکزیت مکان را پدید میآورند. با بودن مؤلفة تواتر، مفهوم زمان در مکانها نمود پیدا میکند.
مکان
کردار اجتماعی
تفاوت
تقارب
تواتر
مرکزیت مکان
2021
11
22
69
82
http://www.bagh-sj.com/article_139237_4b5e9596cc195dd1f250d30192ad890e.pdf
باغ نظر
1735-9635
1735-9635
1400
18
102
تبیین تأثیرات نهاد اجتماعی-اقتصادی وقف بر سازمان فضایی شهر (نمونه موردی: شهر مشهد در عصر صفوی)
محمد حسین
کاظمی اندریان
احد
نژاد ابراهیمی
بیان مسأله: نهاد وقف تحت تأثیر وجود بارگاه ملکوتی حضرت رضا (ع) نقشی جدی در سازمان فضایی شهر مشهد در ادوار مختلف به خصوص عصر صفوی داشته است لیکن، این موضوع به دلیل دشواری در بازنمایی سازمان فضایی شهری اعصار گذشته کمتر بررسی شده است.اهداف پژوهش: پژوهش حاضر قصد دارد با بازنمایی سازمان فضایی شهری در عصر صفوی و بررسی موقوفات شهر مشهد در این دوره، به تبیین تأثیرات نهاد اجتماعی-اقتصادی وقف بر سازمان فضایی شهر بپردازد.روش پژوهش: ابتدا با استفاده از نقشهها، اسناد و کتب تاریخی نقشة سازمان فضایی شهری مشهد در عصر صفوی ترسیمشده و در گام بعد با بررسی منابع و وقفنامههای تاریخی، 45 موقوفه قابل شناسایی در نقشه جانمایی و در نهایت موقعیت این موقوفات در نسبت با سازمان فضایی شهری تحلیل شد.نتیجهگیری: نتیجه نشان میدهد مهمترین تغییرات وقف پایة شهر مشهد در عصر صفوی احداث خیابان اصلی به نام «چهارباغ(خیابان)»، «میدان (صحن) عتیق» و دو دروازه بالاخیابان و پایینخیابان است. سازمان شهری شامل فضاهای شهری، شبکة معابر اصلی شهر، کانونهای فعالیتی، منظر و نشانههای شهری، اندامهای طبیعی، ساخت اجتماعی-فرهنگی و ساخت سیاسی-امنیتی را به طور جدی توسط تغییرات وقفپایه دگرگون شده است. تغییرات وقفپایه ضمن حفظ ارتباط ارگانیک با ساختار کهن، ساختار شمالی-جنوبی شهر را به راستای شرقی-غربی تغییر میدهد و کانونهای فعالیتی و عناصر شاخص مقیاس شهری و فراشهری از قبیل کاربریهای آموزشی، مذهبی، بهداشتی، اقامتی و تجاری (که عمدتاً وقف بودهاند) را در این محور سامان میدهد. این تغییرات دسترسی حرم مطهر به دو دروازة جدید و ارگ حکومتی را تسهیل کرده و دو کریدور بصری منحصر به فرد با چهار نشانة شاخص ایجاد میکند.
وقف
صفویه
سازمان فضایی
خیابان
چهارباغ
فضای شهری
2021
11
22
83
100
http://www.bagh-sj.com/article_131813_5a18147080ed4fd3d2eca70fc9159ff1.pdf
باغ نظر
1735-9635
1735-9635
1400
18
102
"نوزاینده رود" پژوهشی در بازشناسی رودخانه زایندهرود و تحلیل آن به مثابۀ سیستم یکپارچه اجتماعی-اکولوژیک
احمد
صابری نهرفروزانی
سید امیر
منصوری
بیان مسئله: رودخانة زایندهرود بهعنوان اصلیترین و مهمترین عامل اکولوژیک دشت اصفهان، عامل اصلی تداوم سکونت و تنظیمکنندة اکوسیستم منطقه، طی چند سال اخیر به دلایل مختلف از جمله تغییرات آبوهوایی، خشکسالی، نگاه سنتی در سدسازی، افزایش جمعیت، اصرار بر الگوهای کشاورزی سنتی، صنایع آببر، برداشتهای بیرویه و خارج از برنامه، تفکیک مدیریت یکپارچه و تصمیمات غیرکارشناسانه و غیرقانونی، با کمآبی و بحران خشکی مواجه شده است. این موضوع سبب قطع متناوب جریان آب رودخانه در شهر اصفهان، و به تبع آن نقصانهایی در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و گردشگری شهر شده است.هداف پژوهش: در همین راستا پژوهش حاضر با خاستگاه نظری دیسیپلین منظر و اتخاذ نگاه سیستمی به پدیدة طبیعی؛ مهمترین مسئلة پیرامون بحران رودخانة زایندهرود در اصفهان را در تفکیک مؤلفههای سازندة کلیت آن در نتیجة فقدان نگاه سیستمی و کلنگر درتحلیل و مدیریت آن میداند. از این رو به عنوان راهبرد اصلی در مواجهه با این موضوع؛ نگاه کلنگر به رودخانه به مثابة یک سیستم یکپارچه، فهم پیوستة مسائل اکولوژیک و تحلیل تأثیر جامعه بر ادراک از یک رودخانة شهری را مطلوب خود قرار داده است.روش پژوهش: این پژوهش با استفاده از روش تحقیق مطالعة موردی با تکیه بر منابع کتابخانهای، مشاهدات میدانی و اسناد تصویری و انطباق نظریة «فهم و تحلیل رودخانة شهری به مثابة سیستم یکپارچه اجتماعی-اکولوژیک»، به فهم زیرسیستمها، کشف روابط درونی، شرایط، فشارها و جریانهای آن در انطباق با وضعیت رودخانة زایندهرود میپردازد.نتیجهگیری: نتیجة این پژوهش نشان میدهد عدم تناسب میان فشارها و جریانهای درونی میان زیرسیستمهای اکولوژیک و اجتماعی در این ساختار، این مجموعه را از تعادل خارج و ویژگی تطبیقپذیری و خودسازماندهی آن را با اختلال مواجه کرده است. موضوعی که میبایست با بازیابی روابط نادیده گرفته شده میان مؤلفههای اجتماعی اصلی (ارزشها، مردم و حکومت) و روابط از بین رفته میان شرایط و فرآیندهای اکوسیستم و نقش زیرساختهای اجتماعی در تصمیمات کلان، مورد توجه قرار گیرد و با اجرای برنامهای چندسطحی، زمانمند و راهبردی این تعادل به سیستم بازگردد.
زایندهرود
اصفهان
رودخانۀ شهری
نگاه کل نگر
سیستم اجتماعی-اکولوژیک
2021
11
22
101
114
http://www.bagh-sj.com/article_139238_b188943a4f31d07f7cd69b5cd9db12cb.pdf