2024-03-29T05:34:53Z
http://www.bagh-sj.com/?_action=export&rf=summon&issue=17867
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1400
18
96
راهبردی برای افزایش اعتبار ارزیابیهای کیفی در مداخلات حفاظتی آثار تاریخی نمونة موردی: مقبرة خواجه اتابک کرمان
زینب
رئوفی
منصور
خواجه پور
بیان مسئله: ارزیابی مداخلات حفاظتی انجامشده بر روی آثار تاریخی زمینهساز تبادل تجارب، اصلاح رویکردها در انتخاب شیوة مداخله و جلوگیری از تکرار خطاهای جبرانناپذیر در حفاظت آنهاست. نظر به پیچیدگی فرایند ارزیابی و نیز عدم ارائة راهبردهایی که بتوانند با بالابردن قابلیت اعتبار این ارزیابی، نتایج آن را قابل اعتماد و استناد کنند، در ایران، مداخلات حفاظتی یا مورد ارزیابی قرار نمیگیرند و یا بدون داشتن راهبردی معین، اغلب بهصورت سلیقهای ارزیابی میشوند. هدف پژوهش: استخراج مؤلفههای تأثیرگذار بر اعتمادپذیری ارزیابیهایی که با رویکرد تعیین سطح اعتبار علمی مداخلات انجام میشود و دستیابی به راهبردی برای افزایش اعتبارپذیریِ فرایند ارزیابی و صحتِ نتایج حاصل از آن و کاربست آن بر روی یک نمونة موردی برای آزمون راهبرد ارائهشده هدف این پژوهش است. روش پژوهش: در این تحقیق کاربردی، ابتدا مؤلفههای تأثیرگذار بر اعتمادپذیرکردن ارزیابی، با استفاده از مطالعات اسنادی و تحلیل توصیفی، از متون و منشورهای حفاظتی استخراج شده و سپس از طریق تحلیل کیفی و با روش استدلال منطقی، راهبردی برای ارزیابی تدوین شده است. برای انجام ارزیابی بر روی اثرِ نمونه و با هدف آزمونِ راهبرد، ارزشهای هویتیافتة اثر و اولویتها و اهداف حفاظتگر در زمان مداخله، در جریان یک مصاحبة نیمهساختاریافتة عمیق در اختیار متخصصین حفاظتگر محلی قرار داده شد. در نهایت، نتایج نظرسنجی که با استفاده از پرسشنامه انجام شد، بهصورت کیفی تحلیل و ارائه شد. نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان میدهد که برای ارزیابی کیفی مداخلات حفاظتی، میتوان از راهبردی مبتنی بر میزان توجه به اصل فهم مشارکتی اثر، ارجاع به اصول پنجگانة حفاظت و نیز ارتقای آگاهی ارزیاب از اصول پنجگانه و ارزشهای اثر استفاده کرد. همچنین کاربستِ راهبرد حاصل بر روی مقبرة خواجه اتابک نشان داد که درجة اعتبار و مقبولیت علمی مداخله، در حوزة حفاظت تزئینات گچبری، از برتری نسبت به مداخلة مهار تاق برخوردار است.
Heritage Conservation
Conservation interventions
Qualitative Evaluation
Reliability
Tomb of Khajeh Atabak
2021
05
22
5
16
http://www.bagh-sj.com/article_129539_4a9762f556c7637739c671b13d2b8c14.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1400
18
96
چگونگی ارتقای زندگی روزمره با درنظرگرفتن سویههای دور و نزدیک معماری
سمیه
خانی
پریسا
هاشم پور
محمدعلی
کی نژاد
مرتضی
میرغلامی
بیان مسئله: از اواخر قرن بیستم و با جریان جهانیشدن، معماری بهمثابة ابزاری برای برندسازی شد تا شهرها را به مکانهای جاذب سرمایه تبدیل کند. این سیاست معماری را به جدایی هرچه بیشتر از زمینه و ایجاد تباین تشویق کرد و نتیجة آن تبدیل معماری به یک علم تخصصی و یا بهمثابة یک اثر هنری و جدایی هرچه بیشتر از زندگی روزمره شد. هدف پژوهش: معماری و زندگی روزمره دارای سویههای دور و نزدیک و محل بروز و ظهور نظم دور و نظم نزدیک هستند. این پژوهش به سویة دور معماریِ مدرن و پس از آن پرداخته است چراکه معماری میتواند با بهرهگیری از حوزههای معرفتی علوم انسانی و علوم اجتماعی، به تقویت جنبههایی از زندگی روزمره بپردازد که در لایههای زیرین وجود دارد و بر جامعة انسانی اثر بگذارد. روش پژوهش: پژوهش حاضر تلاش میکند به کمک راهبرد پسکاوی، ارتباط و اثر معماری و زندگی روزمره را تبیین کند. ابتدا در یک مطالعة توصیفی-تحلیلی و به کمک مطالعة اسنادی، مفهوم زندگی روزمره را مورد کنکاش قرار دهد و نمودهای فضایی زندگی روزمره را از نگاه اندیشمندان مختلف معرفی کند و با تحلیل محتوای کیفی، این آرا را بررسی کرده و به معرفی مقولهها و مضامین آن بپردازد. نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که معماری صرفاً یک پدیدة ذهنی یا عینی نیست و نمیتوان آن را به فرم و عملکرد تقلیل داد. دانش معماری واجد سه مؤلفة علم، هنر و ارزش است که در دوران پس از مدرن عمدتاً از بعد ارزش غفلت شده است. زندگی روزمره نیز سه مؤلفة کردار فضایی، بازنمایی فضا و فضای بازنمایی دارد و هرکدام از ابعاد دانش معماری بر سویههای زندگی روزمره اثر میگذارد. این تحقیق به مؤلفههای ارزش دانش معماری و جنبة فضای بازنمایی زندگی روزمره، بهعنوان بخشی از سویههای دورتر معماری و زندگی روزمره پرداخته است. معماری کمک میکند تا سلطة نظامهای گوناگون بر فضا کاهش یابد و زندگی روزمره درون فضاهای عمومی تقویت شود. از این رو معماری، یک علم تخصصی، یک هنر و همزمان در پیوند با زندگی روزمره است.
Architecture
everyday life
Lefebvre
Distant order
Nearby order
2021
05
22
17
28
http://www.bagh-sj.com/article_129540_f79a10ee8eec6d3c0e19e1cacb41915b.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1400
18
96
ریختشناسی معماری معنامحور با استفاده از روش چیدمان فضا مطالعة موردی: مسجد علی اصفهان
نرجس
فلکیان
حسین
صفری
علی
کاظمی
بیان مسئله: معنای یک مکان عاملی است که باعث تمایز آن مکان خاص از سایر مکانها و فضاها میشود. معنای مکان از دو حیث قابل بررسی است: بعد ذهنی و عینی یا فیزیکی. هدف از پژوهش پیش رو تبیینکردن معنا در معماری بناهای شاخص مذهبی دورة صفویه اصفهان، با استفاده از تحلیل ویژگیهای کالبدی و فیزیکی فضای معماری آنهاست. اهداف پژوهش: پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این پرسش محوری است که کدامیک از فضاهای مسجد از بعد فیزیکی و کالبدی معنادهی بیشتری دارد و دلیل معناداری فضاهای مسجد چیست؟ به همین منظور از میان ادوار تاریخی، دورة صفویه که واجد ارزشهای معناگرایانه بوده و از میان بناهای مذهبی، مسجد علی اصفهان که جهت اقامة نماز مورد استفاده قرار میگیرد بهعنوان نمونة موردی انتخاب شد. روش پژوهش: روش تحقیق در پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است. روش تحلیل آن نیز با استفاده از روش چیدمان فضا، تحلیل مصاحبهها توسط نرمافزار «پروتژه» و تحلیل آماری توسط نرمافزار «Spss22» و آنالیز مؤلفههای ریختشناسی معماری مانند همپیوندی، نفوذپذیری، گوناگونی، خوانایی، شفافیت، مقیاس و تناسب، انعطافپذیری و وحدت فضایی در فضاهای مختلف مسجد علی است. نتیجهگیری: پس از آنالیز نقشهها توسط نرمافزار «دپسمپ»، توزیع و تحلیل پرسشنامه و مصاحبه در میان جامعة آماری مورد نظر، این نتیجه حاصل شد که حیاط با توجه به موقعیت استقرار مابین سایر فضاها و ایجاد ارتباط و دسترسی به آنها، علاوه بر داشتن شفافیت و تداوم دید بصری، دارای میزان بالاتری از همپیوندی است. کاربران مسجد علی از میان فضاهای مسجد، حیاط را واجد آن دسته از مؤلفههای فیزیکی دانستهاند که بهواسطة آن مؤلفهها فضا را معنادار مینامند. از دستاوردهای این پژوهش میتوان در طراحی معماری معنامحور با توجه به مؤلفههای فیزیکی آن و در طراحی مساجد جدید با توجه به الزامات و نیازهای جدید بهره جست.
morphology
Meaning-oriented architecture
Space Syntax
Ali Mosque
Isfahan
2021
05
22
29
44
http://www.bagh-sj.com/article_129541_002aaf97ca65027c3aa51ae773492d77.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1400
18
96
قیاس تطبیقی خوانش ساکنین از شهر (منظر شهری) با طرحهای توسعة شهری بررسی انتقال منظر شهر سنتی به شهر معاصر شیراز
مریم
اسماعیل دخت
سید امیر
منصوری
مهدی
شیبانی
بیان مسئله: از دورة رضاشاه پهلوی تا کنون، توسعه و اقدام در شهر در پی «تعامل شهر با قوانین» و از طریق «وضع قوانین متمرکز» و تدوین ضوابط و مقررات یکپارچه، در قالب طرحهای توسعه و طرحهای جامع و تفصیلی، صورت گرفته است. بر این اساس، توسعة فضاهای شهری و مداخله در آنها برمبنای ادراک ساکنین بیش از آنکه بهعنوان امری کیفی صورت پذیرد، تابعی از اصول ریاضی و معطوف به معیارهای کمّی بوده و آنچه مربوط به کیفیت منظر شهری است، در قالب طرحهای موضعی و موضوعی، ضمیمة طرح جامع و طرح تفصیلی میشود.
هدف پژوهش: این تحقیق در پی آن است که کاستی موجود در طرحها و برنامههای توسعه را، که منجر به فروکاهی کیفی منظر شهر در دوران انتقال از شهر سنتی به شهر معاصر شده است، با توجه به مدل مفهومی منظر شهری، با قیاس تطبیقی برنامههای توسعه و خوانش ساکنین از شهر، بررسی کند.
روش پژوهش: این پژوهش با روش تحقیق کیفی و با تکیه بر پارادایم پدیدارشناسی در چهار گام صورت گرفته است. در گام اول سازمان فضایی شیراز و چرخشهای صورتگرفته در شهر در دورههای مختلف، با تکیه بر اسناد دست اول و دوم، به شیوة تفسیری-تاریخی بررسی شده است؛ در گام دوم طرحها و برنامههای توسعه در دورههای تاریخی مورد بررسی قرار گرفتهاند؛ در گام سوم قیاس تطبیقی بین خوانش ساکنین از شهر، مبتنی بر مدل مفهومی منظر شهری، و شیوة نگرش به منظر شهر در برنامههای توسعه انجام شده است؛ و در گام چهارم منظر شهرهای معاصر و معضلات پیش رو به روش تحقیق علّی (پسرویدادی) بررسی شده و علتها و عوامل بروز آشوب در منظر شهرها مورد مطالعه قرار گرفته است؛ گام چهارم تحقیق با بررسی وضعیت دورة گذار منظر شهر شیراز و تأثیر دیدگاه حاکم بر شکلگیری آن صورت پذیرفته است.
نتیجهگیری: علیرغم تأثیرات دستگاه حکومتی در توسعة شهر تا اواخر قاجار، اقدامات و توسعههای مردم و حاکمیت در فضاهای انضمامی صورت میگرفت که اقداماتی مبتنی بر تجربه-ادراک ساکنین بود. انتقال از منظر شهر سنتی به شهر معاصر در شیراز از دوران رضاشاه روی میدهد که تمایل به نظم حداکثری و استانداردسازی علیرغم ارتقای مؤلفههای کمّی شهر، منجر به تبدیل فضاهای انضمامی سهبعدی مبتنی بر تجربه-ادراک ساکنین به فضاهای انتزاعی دوبعدی و آزمایشگاهی شد. در خوانش وضع موجود، شناخت ابژهها (اشیا) در شهر، برمبنای علوم طبیعی و عدم اهتمام به تأویلها که فهم ساکنین از شهر را شکل میدهند، منجر به تقلیلگرایی در شناخت شهر و در نتیجه اقدامات شهری شده و به نظر میرسد علتالعلل بروز بحران در ادراک ساکنین از شهر است.
Urban landscape
Urban Development Programs
Space
Governing Perspective
Shiraz
2021
05
22
45
58
http://www.bagh-sj.com/article_129543_4410d56d557f343a9c3c244a82e59eaa.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1400
18
96
بررسی رابطة اجزای کالبدی خانههای بومی اقلیم گرم و خشک ایران (مطالعة موردی: خانههای قاجاری یزد)
یاسمن
یزدی
سید مجید
مفیدی شمیرانی
ایرج
اعتصام
بیان مسئله: بحران انرژی و مسائل زیستمحیطی از مهمترین مشکلات انسان در جهان امروز است. برای مواجهه با این مشکل میتوان از راهکارهای استفادهشده در معماری بومی اقلیم گرم و خشک ایران بهره برد. معماران خانههای بومیِ اقلیم گرم و خشک موفق شدهاند، با استفاده از عناصر و مصالح کارآمد، روشها و اصولی را برای متعادلسازی حرارتی بناها به دست آورند که امروزه میتوانند در معماری مسکن در این اقلیم کارساز باشند. بهمنظور شناخت این اصول، این مقاله به بررسی رابطة اجزا و فضاهای ده خانة بناشده در دورة قاجار در شهر یزد میپردازد. بیشترین فراوانی در خانههای بومی اقلیم گرم و خشک در شهر یزد متعلق به خانههای دورة قاجار است، از این رو خانههای این دوره مورد بررسی قرار گرفتهاند. هدف پژوهش: شناخت رابطة بین اجزای کالبدی خانههای قاجاری یزد و نحوة تعامل معماری این خانهها با شرایط سخت اقلیمی هدف اصلی پژوهش حاضر است. پرسش اصلی این است که چه رابطهای میان ابعاد و هندسة حاکم بر این فضاها و عملکرد آنها نسبت به شرایط اقلیم گرم و خشک وجود دارد. روش پژوهش: برای یافتن رابطة فضاها با یکدیگر، و همچنین بررسی هندسة حاکم بر آنها، روش همبستگی انتخاب شده و استنتاج و تحلیل دادهها بر اساس مقایسه و استقرا صورت گرفته است. ابعاد و اندازهها از طریق مطالعات میدانی و جمعآوری اطلاعات به دست آمده و در جداولی دستهبندی شدهاند و تحلیل اقلیمی فضاها نیز در نمونههای منتخب انجام شده است. بهتبع هدفِ این پژوهشْ روشِ آن کاربردی، از نوع پیمایشی و کیفی-کمی است. در نهایت، با بررسی دادهها و جداول بهدستآمده، اصول طراحی و استانداردهای حاکم بر فضاها و روابط آنها حاصل شده است. نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نمایانگر همسازی معماری این خانهها در کل و همچنین سازگاری عناصر جزئی آنها با شرایط اقلیم گرم و خشک است و درک درست معماران را از شرایط محیطی برای ایجاد آسایش در داخل بناها نشان میدهد. اعداد و نسبتهای دقیق حاصل از این پژوهش نشان میدهند که اجزا و فضاهای مختلف این خانهها مطابق اصول معماری اقلیمی طراحی شدهاند که رعایت این اصول میتواند در معماری جدید مسکن و همچنین کاهش هزینة انرژی مفید باشد.
Vernacular architecture
Hot and Arid Area
Yazd Houses
Structural Components
Climatic Accordance
2021
05
22
59
76
http://www.bagh-sj.com/article_129544_25ddcf92922a793e47aa23db2808f3e7.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1400
18
96
مطالعه و تبیین راهبردهای احیای مرکز محلة پنجهشاه کاشان به منظور طراحی میانافزا و حفظ اصالت تاریخی آن
حمیدرضا
فرشچی
حانیه
اویسی
بیان مسئله: پنجهشاه از محلات قدیمی کاشان است و اصالتی ویژه دارد، لذا هرگونه اقدام در آن باید با هدف تداوم اصالت آن باشد. احیای بافت تاریخی کاشان تاکنون بهصورت متمرکز و در محدودهای خاص صورت گرفته و سایر مناطق آن رها شده است. این رویکرد باعث انزوای سایر مناطقِ باارزش و دورشدن از شکل واقعی آنها شده است. در گذشته، مرکز محلة پنجهشاه مجموعهای شامل بقعة «هارون بن موسی» (ع)، گرمابة آقاشاه، گذر و حجرههای متعدد، کارگاههای شعربافی، ورتابی، عصارخانه، کاروانسرا و آبانبار بوده است. این مجموعه، بهعنوان مرکزی مهم، نقشی بسزا برای ساکنان محله ایفا میکرده است. توسعة شهری در سالهای اخیر و گسترش خیابان باباافضل باعث تخریب این مجموعه، رو به انزوا رفتن، عدم درک درست از آن و دورشدن این بافت از چهرة اصیل خود شده است. امروزه از این مجموعه صرفاً بقعه، آبانبار و تعدادی از حجرههای آن بهصورت مجزا از هم باقی مانده است. چنین تغییراتی سبب برهمزدن ساختار منسجم محله، تخریب تدریجی بناها، کاهش جایگاه اجتماعی و کمرنگشدن اصالت و هویت محلی آن شده است. آثار باقیمانده شواهدی تاریخی برای آیندگان و ساکنان این محلة تاریخیاند، تا اصالت و هویت این منطقه را به ایشان یادآور شوند. اکنون این معدود آثار باقیمانده نیز در وضعیتی نابسامان قرار گرفتهاند و از جمله بیم آن میرود که پس از چندی اثری از حجرههای گذر باقی نماند.
هدف پژوهش: مطالعه و شناسایی چالشهای موجودِ بافت، نقاط قوت و فرصتها، نقاط ضعف و تهدیدهای پیش روی آن، از اهداف این پژوهش بوده است.
روش پژوهش: روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی و تاریخی است؛ ابتدا، بر اساس مطالعات کتابخانهای، و با بهرهگیری از اسناد و قوانین بینالمللیِ مداخله در بافتهای تاریخی و تحقیقات میدانی، به توصیف و تفسیر وضعِ موجود بافت و چالشهای آن پرداخته شده است. سپس، با سنجش راهبردهای مسئله بر اساس تکنیک سوات (SWOT)، راهبردهای چندگانة حفاظتی، مدیریتی، تهاجمی و رقابتی برای مداخله در بافت ارائه شده است. و با استفاده از پلانی راهبردی، برنامهای بهعنوان چارچوب احیا و طراحی میانافزا در بافت مطرح شده است.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان میدهند که این بافت نیازمند سه راهکار کلیِ کیفی و ساماندهنده، حفاظت و احیا و راهکارهای پیشنهاددهندة برنامة فیزیکی و کاربری است.
Historical context
Panje Shah neighborhood
Preservation
SWOT
Revitalization strategies
2021
05
22
77
94
http://www.bagh-sj.com/article_129545_dc6dc1a8e8de53780912e68693448b58.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1400
18
96
رقص، سرمایهای نمادین؛ گزینهای برای توسعة گردشگری ایران
مهرنوش
بستهنگار
بیان مسئله: رقص، یکی از هنرهای هفتگانه که قدمتی همپای تمدن انسان دارد، دنبالهای از حرکات هدفمند و نمادین انسانی است که دارای ارزش زیباییشناسانه است و کنشگران آن در فرهنگهای متفاوت، جلوههای گوناگونی از آن را به اجرا و نمایش میگذارند. این هنر انسانی ظرفیت بالایی در توسعة فردی، توسعة اجتماعی و فرهنگی دارد و قابل تبدیلشدن به سرمایهای نمادین است؛ بهطوری که میتواند توسعة گردشگری کشور را به همراه داشته باشد. هرچند رقص همانند دیگر عرصههای جلوهگری انسان میتواند طیفی از ابتذال تا تعالی را در برگیرد. هدف پژوهش: این پژوهش بدان سبب ضرورت دارد که نشان دهد چنانچه جنبهها و آثار والای این هنر بازخوانی و ترویج شود، میتوان از بیشمار فوائد اجرای آن در سطح جامعه سود جست و به عنوان سرمایهای نمادین برای آن برنامهریزی کرد و از قبل آن به شکوفایی در حوزة گردشگری فرهنگی و خلاق دست یافت. روش تحقیق: در این مقاله محقق با انجام مطالعات کتابخانهای و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی، به سؤال تحقیق پاسخ داده است. نتیجهگیری: نتایج این مقاله با واکاوی رقص در حوزة فردی و اجتماعی نشان میدهد که این هنر دیرپای انسانی غنای جسم و جان و جمع را افزون میکند زیرا سبب درک لذت زندگی در حال و تجربة حس رهایی و وارستگی شده و به افزایش نشاط، عقلانیت و تابآوری اجتماعی میانجامد و شایسته است جامعة علمی، سیاستگذاری و اجرایی کشور با التفات بیشتر به این حوزة مغفول نظر کنند و از زیانهای فردی، اجتماعی و ملی که تا کنون دامنگیرمان شده بکاهند.
Dance
Ritual
symbolic capital
Tourism Development
2021
05
22
95
104
http://www.bagh-sj.com/article_128844_bfb75dc96d02cd9053ef65020a0539be.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1400
18
96
شناسایی استراتژیهای بازآفرینی فرهنگ مبنا در محدودههای تاریخی شهرهای ایران؛ مورد مطالعه: محلة فیضآباد کرمانشاه
فرناز
ابراهیمی قربانی
احسان
رنجبر
علیرضا
عندلیب
بیان مسئله: تجربههای جهانی اخیر حکایتگر آن است که رویکرد بازآفرینی فرهنگ مبنا نقش مهمی در ارتقاء کیفیت زندگی شهری به ویژه در محدودههای تاریخی- فرهنگی داشته است. در تجربههای شهری یک دهة اخیر ایران نیز با توجه به سابقة غنی فرهنگی، توجه به این موضوع رو به افزایش بوده است. یک تحلیل کلنگر به مطالعات موجود نشان میدهد فرایند روشنی برای شناسایی و تدوین استراتژیهای بازآفرینی فرهنگ مبنا ارائه نشده و عمدتاً به دستاوردهای تجارب پرداخته شده است. هدف پژوهش: دستاورد اصلی پژوهش ارائة فرایندی جامع در راستای چگونگی شناسایی استراتژیهای بازآفرینی فرهنگ مبنا است، به گونهای که اولویتهای استراتژیها براساس ماهیت محدوده تعیین میشود. روش پژوهش: مبتنی بر مورد پژوهشی محدودة تاریخی فیضآباد در کرمانشاه، به عنوان محدودهای با داراییهای فرهنگی قابل توجه و تجربة پروژههای فرهنگی معاصر، این پژوهش ترکیبی از روشهای کیفی و کمی بوده و از تحلیل محتوا، تحلیل تفسیری-تاریخی و تحلیل چیدمان فضا جهت دستیابی به استراتژیهای متناسب با محدوده بهره میگیرد. در فرایند شناسایی استراتژیها، ابتدا براساس تحلیل ادبیات جهانی یک مدل مفهومی جامع در زمینة استراتژیها و سیاستهای کاربردی در بازآفرینی فرهنگ مبنا تدوین شده است. چهار گام تحلیل تحولات داراییهای فرهنگی، شناسایی پروژههای فرهنگی در محدوده و سپس سنجش تصویر ذهنی ساکنان نسبت به این پروژهها، اولویتبندی استراتژیهای مستخرج از مدل مفهومی براساس نظرات متخصصین و ساکنان و در نهایت مکانمندکردن استراتژیها فرایند روشنی برای اتخاذ استراتژیهای مناسب جهت بازآفرینی فرهنگ مبنا در محدودة تاریخی کرمانشاه و دیگر شهرهای تاریخی ایران فراهم میآورد. نتیجهگیری: مبتنی بر فرایند پیشنهادی این پژوهش در محلة فیضآباد کرمانشاه چهار استراتژی نقشآفرینی بازیگران محلی، ارتقاء کیفیت محیط شهری، استفادة مجدد از ابنیة باارزش و ساختمانهای کنار گذاشته شده و توسعة مختلط، در دستة اول اولویت قرار میگیرند.
Culture-led Regeneration
Historical district
Culture-led regeneration strategies
Kermanshah
2021
05
22
105
120
http://www.bagh-sj.com/article_119680_7600e8d7fed5d1826c9a451c8269e22e.pdf