2024-03-28T21:50:07Z
http://www.bagh-sj.com/?_action=export&rf=summon&issue=1456
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1394
12
32
شناسایی شاخصهای مؤثر بر مشارکت زنان در طرحهای توسعه شهری
حمید
ماجدی
علیرضا
عندلیب
زهرا
مشارزاده مهرابی
موضوع مشارکت و کاربرد آن در علوم مختلف خصوصاً شهرسازی و برنامههای توسعه شهری چندین دهه است که مورد توجه صاحبنظران و اندیشمندان قرار گرفته و از جمله عوامل و مؤلفههای موفقیت طرحهای شهری به شمار میآید. اما در اکثر موارد بیان این موضوع و کاربرد آن منحصر به گروههای خاص در جامعه بوده و از توجه مستقیم به زنان به عنوان نیمی از جمعیت شهروندی بازمانده است. با توجه به این موضوع، لزوم استفاده از مشارکت زنان در طرحهای توسعه شهری به عنوان فرصتی در شهرسازی امروزه مطرح میشود. اما استفاده از این فرصت و قابلیت بالقوه در جوامع مختلف نیازمند برخوردی مطالعه شده و محلی است. پیشینه این موضوع با گرایش ایده مشارکت در امور مختلف از جمله شهرسازی از اواخر دهه ۱۹۵۰ در امریکا آغاز و دامنه کاربرد آن به تدریج در دهههای بعد و در کشورهای دمکراتیک وسیع شد. از سوی دیگر ایده مشارکت زنان در امور شهری از دیدگاههای فلسفی مانند فمنیسم و به دنبال آن اصطلاحاتی مانند جنسیت و توسعه مطرح شد، اما موضوع مورد توجه در این نوشتار، تعامل مثبت و کارا بین این دو موضوع خصوصاً در حوزه شهرسازی است. بر این اساس دو فرضیه اصلی این پژوهش به شرح زیر است : الف ـ مشارکت زنان یک فرآیند پویاست که مراحل مختلفی را شامل بوده و تحت تأثیر عوامل متعدد است. ب ـ افزایش آگاهی بیشترین تأثیر را بر میزان مشارکت زنان در امور شهری دارد. جهت آّزمون این فرضیات ابتدا مبانی نظری مربوط به مشارکت زنان و توانمندسازی ارایه شده و جهت تدوین پایگاه نظری پژوهش، براساس نظریات و دیدگاههای مرتبط مدل نظری فرآیند ارتقای مشارکت زنان در قالب یک فرایند پویا و شامل چهار مرحله اصلی ظرفیت سنجی، نهادسازی، بسترسازی و پایش مطرح شده است. سپس با ارزیابی کمی، میزان همسویی مؤلفههای مشارکت زنان و طرحهای شهری مشخص شده؛ دو مؤلفه نهادسازی و آگاهی بیشترین تأثیر را بر فرآیند تهیه و اجرای طرحهای شهری دارد که تأییدی بر درستی فرضیههای پژوهش است. روش تحقیق این پژوهش در بخشهای اول و دوم مبانی نظری توصیفیـ تحلیلی و مبتنی بر مطالعات اسنادی، کتابخانهای بوده که با مراجعه به مدارک موجود و جمعآوری آنها صورت گرفته است. در نهایت نتیجهگیری از طریق تحلیل و ارزیابی مؤلفههای مستخرج از مبانی نظری با استفاده از روش دلفی و با تکیه بر نظرات کارشناسی صورت گرفته و براساس نتایج حاصل از این ارزیابی میزان تأثیر مؤلفههای مشارکت زنان بر فرآیند تهیه و اجرای طرحهای شهری تعیینشده است.
Women’s participation
feminism
Gender and Development
Community Mobilization
2015
03
01
3
12
http://www.bagh-sj.com/article_8745_afb21c2c6b19e5f51a8d51e96b6108c2.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1394
12
32
انتقال هنرهای صناعی سرزمینهای اسلامی از قرن چهارم ه.ق به اروپای غربی در قرن دهم میلادی
ابوالقاسم
دادور
پدیده
عادلوند
سرزمینهای اروپایی در قرون وسطی از جمله در قرن دهم میلادی قربانی بربریت، جنگها، غارتگریها و رقابتهای شوالیهها و طبقه اشراف بودند و از امنیتی نسبی برخوردار نبودند. ایشان همواره سعی داشتند با تشکیل دولتهایی مستقل و جنبشهای دهقانی به دنبال ایستادگی در برابر مهاجمان و شکست آنها از وضعیتی پایدارتر برخوردار شوند. مورخان از قرن دهم به آخرین دوره از «عصر فترت» یاد میکنند. در این قرون اروپا به لحاظ اقتصادی، سیاسی، دینی و اجتماعی، و وضعیت علمی و فرهنگی در شرایط نامطلوبی به سر میبرد. این درحالی است که سرزمینهای اسلامی در قرن چهارم هجری دوره رنسانس و شکوفایی خود را میگذراندند؛ عصری که مسلمانان در تمامی حوزههای تمدن (همچون علم، فرهنگ، صنعت و هنر) پرآوازه و صاحبنظر بودند. پژوهشگران بیغرض حوزة تاریخ تمدن به ویژه تاریخ اسلام و اروپا همگی بر تأثیر دستاوردهای مسلمانان بر اروپا در حوزههای مختلف از جمله هنر در قرن چهارم هجری تأکید میورزند. با این پیشزمینه مقالة پیشرو به دنبال ردیابی مصنوعات هنری در آثار موزهای و کتب منتشره در دو حوزه تاریخ تمدن و تاریخ هنر با مسئله فقدان آثار تولیدشده توسط هنرمندان اروپایی قرن دهم میلادی با تأثیرپذیری از هنر اسلامی قرن چهارم هجری مواجه شد. به دنبال پاسخگویی به این مسئله فرضیه مطرحشده در طول مقاله تقویت شد که آثار اسلامی قرن چهارم هجری از طریق بازرگانی و هدایای خلفای اسلامی به پادشاهان، اشراف و شوالیهها به اروپا در قرن دهم میلادی منتقل شده است و هنرمندان اروپایی با توجه به شرایط نابسامان آن دوران تنها دریافتکننده و سفارشدهندة آثار بودند و به تولید آثار با بهرهگیری از ویژگیهای اسلامی اهتمام نورزیدند.
Islamic art of the fourth century AH
Tenth century Europe
The transfer of Islamic works
Gifts and commerce
2015
03
01
13
22
http://www.bagh-sj.com/article_8746_e4090a6c32fa524fc8ed00ca4647a3b5.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1394
12
32
خوانش ترامتنی صحنه کشته شدن نر گاو آسمانی در تصویرسازیهای روایت گیلگمش
نسیم
فخاریزاده
بهمن
نامور مطلق
حماسه گیلگمش از کهنترین حماسههای منظوم بشری است که تاریخ ثبت آن را بر الواح گلی مکشوف از کتابخانه آشور بانیپال در حدود 1800 ق. م. رقمزدهاند. این منظومه از شاهکارهای ادبیات حماسی جهان به شمار میآید که روایت آن در دوازده لوحه گلی ثبت شده و به شرح حوادثی میپردازد که گیلگمش (پادشاه اوروک) طی حل معمای مرگ تا پذیرفتن سرنوشت با آنها روبرو بوده است. این الواح گلی در طول تاریخ و در فرهنگهای گوناگون توسط مؤلفان بسیاری برگردانده شده و نظر نویسندگان و هنرمندان بسیاری را به خود جلب کرده است. از این میان بازآفرینی ادبی «احمد شاملو» با تصویرسازی «مرتضی ممیز»(1340 ه.ش) و تألیف «هانیبال الخاص» با تصویرسازی «منوچهر صفرزاده» (1351 ه.ش) در این نوشتار قابل تأمل است. با نظر به اینکه متن روایتی مشابهی دستمایه تصویرگری مصوران قرار گرفته، گوناگونی در تصاویر ایجاد شده دیده میشود که البته عوامل مختلفی در این امر دخیل هستند. این مقاله تلاش دارد با استفاده از شیوه توصیفیـ تحلیلی و با روش بینامتنی (ترامتنیت) و رویکرد بیشمتنی به بررسی عوامل مختلف در دریافت تصویرگران از این روایت (گیلگمش) و بازنمود متفاوت آن در آثارشان بپردازد. بنابراین از مهمترین اهداف این پژوهش بررسی عوامل فرامتنی چون بافت و پیشمتنهای فرهنگی و عوامل درونمؤلفی در نظامهای تصویری مشابه از روایت است، تا با مطالعه این موارد شناخت بهتری در مورد ساختارهای ژرف این تصاویر و میزان همگرایی و ارتباطشان پیدا کنیم. از سوی دیگر علل تفاوتهای ظاهری را در نظامهای تصویری این روایت با مطالعه موردی یک صحنه مشترک (کشته شدن نرگاو آسمانی) با وجود محتوای مشابه بررسی کنیم. نتیجه بررسیها بیانگر این است که اگرچه این تصاویر دارای مضمونی مشابه هستند لیکن، به دلیل تفاوتهایی که ناشی از تأثیر عوامل فرامتنی و پیشمتنهای فرهنگیـ هنری مؤثر بر هنرمندان است، از دیدگاههای تخیلی متفاوت در بازآفرینی مصوران دیده میشود.
Imaging
Gilgamesh
Morteza Momaiiez
Manouchehr Safarzadeh
Tera-textualism
2015
03
01
23
32
http://www.bagh-sj.com/article_8747_16c1f6f4b40f213109ab0a90e64c5a1c.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1394
12
32
تداوم مبانی سنت بصری ایرانی با تأکید بر ترکیببندی عکسهای یادگاری دورة ناصری
حسنعلی
پورمند
نسرین
معصومی بدخش
در قالبهای مختلف هنر درباری ایران، نوعی تداوم در به کار بردن برخی مفاهیم و اصول از جمله رعایت تشریفات مشاهده میشود. این تداوم بهگونهای موجب تبدیل ترتیبها و تشریفات به قواعد اساسی در فرهنگ سنت بصری مقامی ایرانی شده است. عکاسی در دورة قاجار که تعارفات و تشریفات جزء لاینفک زندگی مردم به شمار میرفت، وارد ایران (1842م/1258هـ.ق) شد. تقارن ورود عکاسی به ایران و حکومت ناصرالدینشاه که سخت شیفتة پدیدة عکاسی شده بود، موجبات رشد و ترقی این هنر را فراهم کرد. عکاسی در بدو ورود به ایران به علت هزینه هنگفت در خدمت دربار قرار گرفته و در آن محیط رشد کرد و به نوعی هنر درباری به شمار میرود، این قضیه انگیزهبخش انجام تحقیق پیشروست. پرسش طرح شده این است : تداوم سنت بصری مقامی ایرانی در نوع چیدمان پیکرهها در عکسهای دورة ناصری به چه شکلی رخ نمایانده و از سوی دیگر ویژگیهای فنی عکاسی چه تغییری در نحوه نمایش آن ایجاد کرده است؟ فرضیه حاکی از آن است که سیر تکامل عکاسی در محیط درباری سبب تأثر این پدیده در نوع چیدمان افراد، از تشریفات درباری شده که با بررسی مقوله ترکیببندی پیکرهها در نقشبرجستههای ایران و پیگیری این امر در بازنماییهای مشابه در عکسهای دوره ناصری به اثبات میرسد. نقشبرجسته یکی از هنرهای درباری است که همواره مورد توجه پادشاهان و تحت نظارت مستقیم دربار بوده و از این جهت شباهت بسیاری با محیطی که عکاسی در آن رشد کرده دارد. روش تحقیق به شیوه تحلیلی و مقایسه ترکیببندی پیکرههای موجود در نقشبرجستهها و عکسهای دستهجمعی دورة ناصرالدینشاه قاجار است. نمونههای مورد مطالعه از عکسهای عکاسان درباری دورة ناصرالدینشاه قاجار انتخاب شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که در ترکیببندی افراد در عکسهای دورة مذکور نیز سنت پرسپکتیو مقامی موجود در آثار هنری ادوار پیشین تداوم یافته، اما محدودیتهای فنی رسانة عکاسی موجب دگردیسی در نحوه بازنمایی آن شده است.
Qajar photography
Photo composition
relief
Formalities
2015
03
01
33
42
http://www.bagh-sj.com/article_8748_99bdd4429bc0657b0b455963fe40dc35.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1394
12
32
تبیین تعامل نماگرهای کیفیت زندگی و توسعه منطقهای در ایران
محمد رضا
پورمحمدی
مجتبی
ولیبیگی
این پژوهش با هدف بررسی تعامل نماگرهای مختلف کیفیت زندگی و ضریب تأثیر این شاخصها بر توسعه منطقهای و کاهش نابرابریها در میان استانهای ایران انجام گرفته است. بر این اساس شاخص توسعه انسانی و ابعاد مربوطه به همراه پنج شاخص شامل نرخ اشتغال، میزان مشارکت اقتصادی، دسترسی به آب سالم شهری و روستایی و در آمد متوسط خانوار شهری در طول دوره 1375، 1385 و 1390 به عنوان شاخصهای پایه جهت سنجش کیفیت زندگی و رشد اقتصاد منطقهای در میان استانها به عنوان نماینده توسعه منطقهای انتخاب شدند. بعد از ایجاد پایگاه داده لازم برای هر کدام از شاخصها و بررسی توصیفی از وضعیت کیفیت زندگی، بحث همگرایی منطقهای و تأثیر شاخصهای مختلف کیفیت زندگی بر همگرایی میان استانهای برخوردار و محروم با استفاده از تحلیلهای همگرای بتا و سیگما مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله بیان میدارند که به طور کلی رتبهبندی بین استانها بر حسب کیفیت زندگی آنچنان تغییری نکرده است اما شاخصهای کیفیت زندگی افزایش را نشان میدهند و همگرایی نسبی هم در تحلیلهای بتا و هم سیگما (به استثنای شاخص اشتغال و مشارکت اقتصادی) مشاهده میشود. به عبارتی اگرچه هنوز نابرابری میان استانها وجود دارد اما کیفیت زندگی در میان تمام استانها افزایش داشته است اگرچه این حرکت در شاخصهای مختلف و ضریب تأثیر آنها بر توسعه منطقهای متفاوت بوده است. یافتهها همچنین حاکی از آناند که همگرایی شاخصهای اقتصادی مهمترین مسئله است و درحالیکه این شاخص بیشترین ضریب تأثیر را بر کاهش نابرابری و فقر داشته، کمترین میزان همگرایی را در استانهای مختلف به خود اختصاص داده است.
Quality of life indicator
standard of living
Poverty
Regional Development
Social Wealth
2015
03
01
34
52
http://www.bagh-sj.com/article_8749_d35eccfa89a6dbee2ad31215f2d5810b.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1394
12
32
استفاده از متریکهای منظر در بهسازی شبکه اکولوژیک شهری
مژگان
صادقیبنیس
در دهههای اخیر تئوریهای مربوط به اکولوژی منظر درهای تازهای به روی برنامهریزی و طراحی منظر گشوده است. مفهوم شبکه اکولوژیک نیز از دستاوردهای این مبحث بوده و در ارتباط با غلبه انسان در محیطهای طبیعی و تکه تکه شدن تدریجی آن به دنبال توسعه محیطزیست انسانی نمود مییابد. به همین جهت طراحان و اکولوژیستهای منظر، این مفهوم را در جهت به کار بستن یک استراتژی فضایی بهینه در مقیاسهای مختلف و نیز محیطهای شهری مورد استفاده قرار میدهند. در این راستا متریکهای منظر به عنوان ابزار مفید بررسی و بهسازی شبکههای اکولوژیک شهری به شمار میآیند. در مطالعه حاضر، هدف اصلی، ارایه راهکارهای بهسازی برای شبکه اکولوژیک شهر تبریز با استفاده از متریکهای منظر است. در این راستا ابتدا عناصر تشکیلدهنده ساختار شبکه اکولوژیک شهر تبریز که شامل لکهها و کریدورهای طبیعی و مصنوعی هستند، با استفاده از متریکهای منظر به طور کمی بررسی شده و بدین ترتیب لایههای اکولوژیکی طبیعی و مصنوع آن با استفاده از تصاویر ماهوارهای لندست و متریکهای منظر(شامل CAP و MNN و NP) مورد شناسایی و آنالیز واقع شد. سپس تحلیل شبکه با رویهمگذاری این لایهها صورت گرفته و این امر به درک شبکه اکولوژیک شهر انجامید. در نهایت پهنهبندی ساختار شبکه به صورت سه پهنه همگن و ارایه راهکارهای ارتقای آن برای هر پهنه در مقیاس شهری از نتایج این مطالعه است.
Urban ecological network
Landscape metrics
landscape ecology
Mosaic model
Tabriz City
2015
03
01
53
62
http://www.bagh-sj.com/article_8750_05ea0de88c23b4bafcc45ce4826ba62f.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1394
12
32
تحلیل مناسبت محیطی GIS پایه برای حفاظت از نواحی طبیعی باارزش در چارچوب برنامهریزی محیطی نمونه موردی : شهر رشت
فضیلت
طهری
شهر رشت و محیط پیرامون آن با انواع مشکلات مرتبط با اُفت مرتبة محیط طبیعی دربرگیرندة تخریب زمینهای کشاورزی و جنگلی واقع در محیط پیرامون شهر، نابودی اکوسیستمهای طبیعی باارزشی چون رودخانهها و تالابها، انتشار آلایندههای محیطی و انباشت آنها در زیستگاههای طبیعی و رشد افقی و گسترش کالبدی شهر به سوی نواحی طبیعی باارزش رویاروست. در پاسخ به ناکارآمدی رویکردها و رهیافتهای سنتی برنامهریزی شهری در رویارویی با انواع مشکلات اُفت مرتبة محیط طبیعی، به کارگیری رهیافت جدید "برنامهریزی محیطی" و لزوم برنامهریزی به جهت حفاظت از محیط و نگهداشت منابع طبیعی مورد نظر و تأکید بسیاری از صاحبنظران برنامهریزی قرار گرفته است. یکی از مهمترین زمینههای عمل برنامهریزی محیطی تشخیص نواحی است که از نظر محیطی منحصر به فرد یا در وضعیت بحرانیاند. از مهمترین فنون مورد استفاده توسط برنامهریزان محیطی برای شناسایی نواحی طبیعی باارزش و نواحی که از نظر بومشناختی حساس هستند، "فن تحلیل مناسبت محیطی" است. هدف از این مقاله معرفی رهیافتی است که برای پرداختن به موضوع تحلیل مناسبت محیطی برای شناسایی نواحی طبیعی باارزش و مناسبترین نواحی برای حفاظت محیطی، "فنون تصمیمگیری چندمعیاری" و به طور خاص "روش ترکیب خطی وزنی" را با فناوری GIS یکپارچه میکند. مطالعه حاضر بر این فرضیه مقدم استوار است که تحلیل مناسبت حفاظت محیطی میتواند به عنوان پایه و اساسی برای تصمیمگیری و تدوین سیاستها در چارچوب رهیافت برنامهریزی محیطی به کار رود. برای دستیابی به این هدف ابتدا با استفاده از روشهای تحقیق میدانی و اسنادی، مشکلات مرتبط با اُفت مرتبة محیط طبیعی شهر رشت و محیط پیرامون آن شناسایی میشوند. سپس بر پایة روش تحقیق توصیفی و با طراحی و تکمیل پرسشنامه، نظرات شهروندان درباره اهمیت و وخامت مشکلات مرتبط با تخریب محیط طبیعی بررسی و تحلیل و در نهایت با به کارگیری فن تحلیل مناسبت محیطی جی آی اس-پایه، نواحی دارای مناسبت بالا برای حفاظت محیطی و نواحی مناسب توسعه شهری تعیین میشوند. نتایج پژوهش مزیت تلفیق فنون تصمیمگیری چندمعیاری و GIS را در شناسایی نواحی طبیعی باارزش و سپس تدوین سیاستهای محیطی کارا در چارچوب رهیافت برنامهریزی محیطی برای هدایت گسترش کالبدی شهر و جلوگیری از افزایش و انباشته شدن مشکلات مرتبط با تخریب محیط طبیعی شهر رشت و محیط پیرامون آن نشان میدهد. برآمد رهیافت توسعه یافته میتواند به عنوان پایهای برای برنامهریزان و تصمیمگیرندگانی مورد استفاده قرار گیرد که با توسعه شهرها و محیط پیرامون آنها در نواحی سروکار دارند که از نظر بومشناختی بسیار حساس هستند.
Environmental Planning
GIS-based Environmental Suitability Analysis
Multi-Criteria Decision-Making Analysis
Valuable Natural Areas
The City of Rasht and Its Surroundings
2015
03
01
63
76
http://www.bagh-sj.com/article_8751_bb24133fa17ec0f57d0096ef38b4d609.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1394
12
32
استخراج الگوهای اقلیمی فضاهای عملکردی در خانههای بومی بندر بوشهر با بهکارگیری نظریه دادهبنیاد
نیلوفر
نیکقدم
حاشیه جنوبی ایران دارای یکی از بحرانیترین اقلیمهای جهان است و توجه به مؤلفههای اقلیمی در فرآیند طراحی خانهها در این منطقه، میتواند به بالا بردن سطح آسایش حرارتی ساختمان کمک کند. اقلیمگرایی دیدگاهی بنیادی در طراحی خانههای بومی ایران بوده، از این رو بهکارگیری الگوهای فضاهای عملکردی خانههای بومی در طراحی مسکن معاصر هر شهر، میتواند سبب ارتقای سطح آسایش شود. این مقاله ضمن استخراج و معرفی الگوهای فضاهای عملکردی در خانههای بندر بوشهر از طریق بهکارگیری نظریه دادهبنیاد و تطابق ویژگیهای این فضاها با مشخصات اقلیمی بوشهر، در پی پاسخ به این سؤال است که الگوهای مذکور تا چه حد متناسب و متأثر از اقلیم است. این مقاله دارای هدفی کاربردی و راهبرد آن در مرحله تحلیل و استنتاج کیفی و از طریق نظریه دادهبنیاد بوده و با روش تصویرسازی انجام میشود. گردآوری دادهها در دو بخش مطالعه کتابخانهای و تحلیل اسناد خانههای بومی انجام شده است. تطابق الگوهای به دست آمده از کدگذاری نمونهها با مؤلفههای اقلیم میانه و محلی منطقه مورد بررسی نشان میدهد که مشخصههای فضاهای عملکردی در نمونههای مورد مطالعه با مؤلفههای اقلیم میانه منطبق بوده و همچنین از الگوهای باد محلی پیروی میکند. از شاخصترین نکات در الگوهای خانههای بوشهر میتوان به استفاده از زمستاننشین برای فصول سرد برخلاف بسیاری نقاط حاشیه خلیجفارس و دریای عمان، ایجاد سامانه ایستای تهویه طبیعی با توجه به انتظام و جهتگیری فضاهای باز و نیمهباز اشاره کرد. در این الگوها فضاهای باز و نیمهباز مابین و مقابل فضاهای بسته قرار دارند و کشیدگی فضاهای بسته در جهت حیاط است. لذا در عین تراکم کلی حجم، فضاهای بسته زیستی از نظر تهویه طبیعی به صورت گسترده عمل میکنند. الگوهای اقلیمی این خانهها شامل راهکارهای سادهای از فرم صحیح فضاهای باز، نیمهباز و بسته و ترکیبهای حسابشدهای از آنها در سطح و ارتفاع است که به سادگی قابل تعمیم و استفاده در الگوهای خانههای امروز خواهد بود.
Climate
Functional Spaces
Vernacular Houses
Bushehr
Hot-humid climate
2015
03
01
77
90
http://www.bagh-sj.com/article_8752_db81ac34ffb7479e7c1d00583af21cc8.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1394
12
32
ارزیابی نقش منظر شهر در تأمین امنیت شهروندان نمونه موردی : شهر قزوین
الهه
شعبانجولا
مهدی
زندیه
در حال حاضر یکی از مهمترین آسیبهای شهری بر پیکر شهرها ناشی از آشفتگی و اغتشاش بصری است. از طرف دیگر، امنیت و منظر شـهری، واژههایـی هستند که اگرچه هردو از زیرمجموعههای علم شهرسـازی و معماری منظر محسوب میشوند، اما نیاز به بررسی دقیقتر ارتباط بین آنها وجود دارد. این در حالی است که نظریات و تجارب متعدد نشان میدهد بسیاری از معیارها و سنجههای به دست آمده در تحقیقات مختلف که منجر به ایجاد حس امنیت در شهروندان میشود، مستقیم یا غیرمستقیم با اصول به کار رفته در طراحی منظر شهرها ارتباط داشته و میتواند حس مذکور را کاهش یا افزایش دهد. به عبارت دیگر، منظر شهری باید حریم امن زندگی شهروندان باشد. مقاله حاضر بر آن است تا با انتخاب دقیق معیارهای خاص امنیت شهری - که برگرفته از مطالعات قبلی بوده و با منظر و سیمای شهر در ارتباط است- نقش منظر در تأمین حس امنیت شهروندان را براساس مدل و ضرایب اهمیت معیارها ارزیابی کرده و نیز به مقایسهای تطبیقی بین بافتهای مختلف شهر قزوین به عنوان نمونه موردی بپردازد و در انتها، راهکارهای برنامهریزی و نکاتی کلی برگرفته از مدل پژوهش برای تقویت نقش منظر شهری در تأمین امنیت شهروندان ارایه دهد. بدین منظور از فرایند تحلیل سلسله مراتبی یا AHP بهره گرفته شده و در جمعآوری دادهها، پرسشنامه و برداشتهای میدانی مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج به دست آمده نشان میدهد، منظر شهری در محلههای بافت قدیمی به دلیل فرسودگی کالبدی، نقش کمرنگتری در تأمین احساس امنیت ساکنان خود در مقایسه با محلههای جدیدتر دارد. محله مورد مطالعة بافت قدیمی، در هر دو بعد طبیعی و انسانساخت، امتیاز زیر میانگین را به دست آورده و این مشکل در بعد عوامل طبیعی بیشتر و در حد نامطلوب ارزیابی شده که مشخصاً برگرفته از نفوذناپذیری معابر و ایجاد فضاهای دنج و غیرقابل نظارت در محله است. با این حال محلههای جدید و نوساز نیز نیازمند توجه و طراحی دقیقتر در منظر و سیمای خود هستند تا به حد مطلوبتری رسیده و از ایجاد فضاهای دنج و ناامن در سطح اینگونه محلات جلوگیری شود. ارزیابیها نشان میدهد لزوم چنین توجهی در بعد عوامل مصنوع و به ویژه در مواردی چون رعایت سلسله مراتب معابر و انسجام محیطی، بیشتر احساس میشود.
Security
Urban landscape
Analytic Hierarchy Process (AHP)
the city of Qazvin
2015
03
01
91
102
http://www.bagh-sj.com/article_8753_ea1d865284d6534d0b22e192ea8e892e.pdf
The Monthly Scientific Journal of Bagh-e Nazar
1735-9635
1735-9635
1394
12
32
راهکارهای طراحی معماری به منظور افزایش ایمنی نیروگاهها در برابر پدیدههای طبیعی، محیطی و رخدادهای درونی
امیر
بهرامی پناه
ایرج
محمودزاده کنی
فرامرز
یوسفپور
از اصول مهم در طراحی نیروگاههای برق هستهای اتخاذ تدابیر ایمنی و پیشگیرانه جهت حفاظت از کارکنان، جوامع انسانی نزدیک نیروگاه، محیطزیست و سیستمهای نیروگاه در برابر حوادث ناشی از انتشار پرتوهای رادیواکتیو است. رشتههای مهندسی متعددی با کار یکپارچه و هماهنگ در بالابردن استانداردهای ایمنی نیروگاهها نقش دارند. طراحی معماری نیز یکی از عوامل تأثیرگذار در بالابردن ایمنی ساختمانهای نیروگاه است. اما همواره این سؤال اساسی مطرح بوده که طراح معمار باید بر چه راهکارهایی در طراحی تمرکز کند که بتواند ایمنی نیروگاه را افزایش دهد. برای پاسخ این مقاله ابتدا به تعریفی از مقوله ایمنی در نیروگاهها و بیان اهداف اساسی ایمنی میپردازد. سپس با بیان خطرات گوناگون تهدیدکننده نیروگاه ناشی از پدیدههای طبیعی، محیطی و رخدادهای درونی، راهکار دفاع در عمق به منظور حفظ ایمنی را مورد بررسی قرار میدهد. در ادامه با بررسی و تجزیه و تحلیل طراحی ساختمانهای اصلی نیروگاه در حال ساخت EPR به عنوان نمونه موردی با بالاترین استانداردهای ایمنی حال حاضر اروپا، به دنبال راهکارهای اصولی و اساسی طراحی معماری در جهت بالا بردن سطح ایمنی ساختمانها در برابر خطرات مختلف میپردازد. نتایج نشان میدهد که طراح میباید ترکیب اصول گوناگونی نظیر چیدمان و جانمایی فیزیکی مناسب فضاها، طراحی فضای حایل و ساختارهای اضافی و جداسازی فیزیکی فضاها را همواره در فرآیند طراحی مورد توجه قرار دهد تا بتواند حفاظت مناسبی از ساختمانهای نیروگاه در برابر خطرات داخلی و خارجی صورت داده و بدین ترتیب منجر به افزایش ایمنی نیروگاه شود.
Architectural Design
safety
Electrical Power plant
Physical Arrangement
Multiple Structures
Physical eparation
2015
03
01
103
116
http://www.bagh-sj.com/article_8754_753c6476555bb22df9f8b3fc464f39ca.pdf