پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
15
59
2018
04
21
تأملی در مراتب وجودی محیط و تجلّی آن در بستر فرهنگی ایرانی اسلامی (نمونه موردی حیاط)
5
16
FA
جواد
گودینی
0000-0001-6140-9545
عضو هیئت علمی گروه معماری دانشگاه رازی کرمانشاه
j.goudini1980@yahoo.com
الهام
بختیاری منش
عضو هیئت علمی گروه معماری دانشگاه رازی کرمانشاه
elham_bakhtiary@yahoo.com
ناصر
براتی
null
nasserbarati1955@yahoo.com
10.22034/bagh.2018.60563
محیط یکی از واژههای پرکاربرد در مباحث مختلف از جمله معماری است. ازآنجاکه هدف غایی معماری، طراحی محیط است؛ تبیین ماهیت وجودیمعنایی محیط (که اتفاقاً کمتر موردِبحث بوده و به یک مسئله بدل شده) میتواند نقش شایانی در هدفمندشدن مسیر طراحی و نقد داشته باشد. لذا هدف از مقاله پیش ِرو در عالیترین سطح خود، پویش ماهیت محیط در عرصه معماری ایرانی اسلامی است. این مقاله که با استفاده از روش (تحقیق) استدلالهای عقلی و با اتکا به مرتبهبندی هستیِ پدیدهها در حکمت ایرانیاسلامی انجام پذیرفته است، همّ آن داشته که با بررسی معنایی واژه محیط و معادلهای آن در زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی، برخی از وجوه ماهیتی محیط را استخراج کند. علاوه براین، با رجوع به حکمت ایرانیاسلامی (و درصدر آن آموزههای قرآنی)، پویش دلالتهای معنایی محیط ادامه یافته است. مقاله در ادامه به استخراج معانی حیاط در زبان فارسی، بینش اسلامی و معماری ایرانیاسلامی پرداخته است. نتایج تحقیق مؤید این مطلب است که محصوریت مادی اولین مرتبه از محیط است. در این مرتبت محیط جسمی است که خالی را دربرگرفته و اجسام دیگر را در خود جای داده است. محیط، در این مرتبت به سان یک جایگاه مادی نمود مییابد. آگاهی از محیط به مثابه حوزهای متمایز از حوزه پیرامونش دومین مرتبت محیط است. مخاطب این مرتبه ذهن آدمی است و عواملی مانند نوع زندگی، رویدادها و رفتارهای متمایز به انضمام عناصر متمایزکننده طبیعی به تفکیک این حوزه از حوزة پیرامونش کمک میکنند. از آنجاکه زندگی و آگاهی دو لایه معنایی از این مرتبه به شمار میآیند، محیط در این مرتبت به مثابه قرارگاهی رفتاریادراکی متجلی میشود. سومین و بالاترین مرتبت محیط ازطریقِ وقوف به احاطه وجودی برتر محقق میشود. در این مرتبت که با نقشآفرینی نمادها تحقق مییابد؛ محیط بر سکونتگاهی معنوی دلالت دارد که تسکیندهنده روح آدمی است. بدیهی است این مراتب به صورت اعتباری تعیین شدهاند و درحقیقت میتوان طیفی پیوسته از مراتب محیط را متصور شد. علاوه براین، نتایج، نشاندهنده آن است که دلالتهای معنایی حیاط، قرابتی نزدیک با دلالتهای معنایی محیط دارد؛ این امر مؤید آن بوده که حیاط به مثابه یکی از همخانوادههای محیط و به مثابه یک فضای انسانساخت، نمونه یا الگویی از یک محیط ایرانیاسلامی است که هر سه مرتبه در آن متجلی شده است.
معماری ایرانی,محیط,مراتب معنایی,حیاط
http://www.bagh-sj.com/article_60563.html
http://www.bagh-sj.com/article_60563_2f179e65fdb22cccf8a190905d0d27c6.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
15
59
2018
04
21
معمــاری مصــرفی؛ تحلیلی معناشناختی بر پدیده مصرف در مراکز بزرگ خرید شهری
17
28
FA
علی
عسگری
0000-0002-5726-7051
دانشجوی دوره دکتری رشته معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، ایران.
architect.asgari@gmail.com
سید محمدرضا
نصیر سلامی
استادیار و عضو هیئت علمی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، ایران
moh.nassir_salami@iauctb.ac.ir
حسین
سلطان زاده
عضو هیئت علمی/گروه معماری،دانشکده معماری و شھر سازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تھران مرکزی
hos.soltanzadeh@iauctb.ac.ir
هاشم
هاشم نژاد شیرازی
دانشیار و عضو هیئت علمی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه علم و صنعت، تهران، ایران.
has.hashemnejad_shirazi@iauctb.ac.ir
10.22034/bagh.2018.60564
فرهنگ معاصر و به عبارت بهتر فرهنگ جامعه مدرن آکنده است از اخلاق مصرف، مشخصهای که در دورۀ اخیر با گسترش نقش بازار آزاد (برآمده از نئولیبرالیسم اقتصادی) و افزایش نقش تصویر در فرایندهایی از بازیهای معنایی پسامدرن شکل دیگری به خود گرفته است. از سوی دیگر فضاهای تجاری و مالها، امروز به دلیل ماهیت سرپوشیدهشان بیش از گذشته مرز بین مطالعات معماری و شهرسازی را کمرنگ کرده و تحلیلهای اجتماعی-مکانی خاص خود را میطلبند. این موضوع با توجه به نقش فضاهای عمومی شهری و معماری در زندگی روزمره افراد جامعه از یک سو، و تغییر معنای تولید شده در محیطهای پساصنعت و پسامدرن از سوی دیگر، اهمیت بیشتری مییابد و لزوم پرداختن به موضوع مصرف، خصوصاً از زاویهای معناشناختی در مطالعات معماری و شهری را ایجاب میکند. <br />هدف : این پژوهش در حوزهای میانرشتهای به دنبال ارایه یک چارچوب برای تحلیل معنای محیطی مبتنی بر نظام تولید و مصرف فضا در مراکز خرید بزرگ شهری است. همچنین سؤال مقاله عبارت است از اینکه چگونه میتوان معنای محیطی را از دریچه نظام تولید-مصرف فضا در مالها و مراکز خرید مورد تحلیل قرار داد؟ <br />روش تحقیق : برای پاسخ به سؤال فوق با روشی مبتنی بر استدلال منطقی و تحلیل محتوا چارچوبی اولیه برای تحلیل معناشناختی فضاهای مصرفی معماری تدوین شده و معانی ادراکی و تداعیگرایانه ناظر بر انواع مصرف فضا را مبتنی بر عناصر ثابت، نیمهثابت و غیرثابت آنها در مراکز تجاری (با نگاهی به تهران معاصر) دستهبندی میشوند.<br />نتایج : نتایج این پژوهش نشان میدهد علیرغم اینکه طراحان این مراکز تلاش زیادی برای ایجاد فضایی با کیفیت (به زعم خود) و تولید معانی تداعیگر در ذهن مخاطبین، پیش از ورود به فضا و استفاده از آن، انجام دادهاند، لیکن آنچه پس از تجربه فضا توسط مخاطبان و مصرف آن در خلال زندگی روزمره باقی میماند، نه معانی تداعیگرایانه کامل و اصیل بلکه بیشتر معانی ادراکی مبتنی بر تصویرهای بزکشده و کولاژگونه پسامدرن است. همچنین به نظر میرسد حضور «فقرا» و «اقلیتهای فرهنگی» در مراکز اغنیا، با سبکزدایی از سبکهای منحصر به فرد تولید شده به واسطه نوع کالاها، کیفیات معماری و موقعیت جغرافیایی این مراکز، نظام معنایی تولید شده به واسطه الگوهای سرمایهداری را متزلزل و دستخوش تغییر میکند.
معنای محیطی,فضای مصرفی,مال و مراکز خرید,مصرف ارتباطی,مصرف ابداعی
http://www.bagh-sj.com/article_60564.html
http://www.bagh-sj.com/article_60564_47dbee768175d260410227517f68e5a0.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
15
59
2018
04
21
تاملی بر فرآیند معناپردازی مجموعه تاریخی سعدالسلطنه قزوین و خوانش هویت کنونی آن از منظر پدیدارشناسی
29
42
FA
نوشین
سخاوت دوست
دانشآموخته کارشناسی ارشد، گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، واحد قزوین، دانشگاه آزاد اسلامی، قزوین، ایران.
noushin.sekhavat@yahoo.com
فریبا
البرزی
0000-0002-9527-8026
استادیار، گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، واحد قزوین، دانشگاه آزاد اسلامی، قزوین، ایران. نویسنده مسئول.
E-mail: faalborzi@yahoo.com
faalborzi@yahoo.com
10.22034/bagh.2018.60565
نگرش معناگرایانه به فضای معماری و واکاوی لایههای مختلف ذهنی و عینی آن از موضوعات حایز اهمیت در حوزه مطالعات معماری است. از میان روشهای فکری و فلسفی موجود با قابلیت بررسی عمیق معنامندی فضای معماری، رویکرد پدیدارشناسانه به مکان با گسترهای وسیع در شناخت پدیدهها است که با در نظر داشتن مفهوم مکان و محوریت نقش انسان و تجارب او در درک فضای معماری، تأثیر بسزایی در خوانش صحیح مکان دارد. بدینترتیب در پژوهش حاضر با به کار بردن روش پدیدارشناسی در یافتن ارتباط میان بازتاب معانی محیط تاریخی و هویت آن خوانشی از مجموعه تاریخی سعدالسلطنه صورت گرفته است. این مجموعه تاریخی با عنوان کاروانسرا در عصر صفوی کاربرد داشته و در چند سال اخیر به دنبال بازسازیهای صورت گرفته در قالبی بدیع و به عنوان فضای معماری پویا مطرح شده است. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به میزان اثرگذاری جنبههای مختلف معنایی مجموعه سعدالسلطنه در اهمیت کنونی و هویت خاص نمونه مورد بررسی در مقایسه با سایر فضاهای تاریخی در فضای شهری است. <br />در این راستا فرض بر آن است که در بازخوانی هویت این مجموعه تاریخی از منظر پدیدارشناسی، علاوه بر کالبد ارزشمند بنا به جهت خلق تجربه حسی غنی، آنچه پویایی و حیات هویت کنونی آن را رقم میزند، هماهنگی و قرابت با زمینههای اجتماعی مکان و به تبع آن دلالتهای فرهنگی، برداشتهای ذهنی و ادراکی مخاطبان از فضا است که جنبههای خاص هویت مجموعه را در دلالتهای ذهنی و مفهومی جستجو میکند. با نظر به فرضیه مطرح شده هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش زمینههای مفهومی، ذهنی، اجتماعی، فرهنگی- تاریخی مکان در رابطه با تجارب شخصی و ادراکی از کالبد ارزشمند مجموعه تاریخی سعدالسلطنه از منظر پدیدارشناسی، در مسیر بررسی علت پایداری هویت آن در عصر حاضر است. <br />بدینترتیب لزوم تفسیر معنا و تحلیلهای کالبدی و اجتماعی به عنوان شالوده اصلی پژوهش ایفای نقش کرده و با تکیه بر این موارد روش تحقیق پژوهش حاضر از نوع کیفی، با رویکرد پدیدارشناسانه اول شخص و اگزیستانسیال به مبانی مرتبط با مکان و به روش توصیفی تحلیلی، با کاربست روش کدگذاری آزاد، محوری و گزینشی انتخاب شده است.<br />نتیجه پژوهش در خوانش پدیدارشناسانه هویت خاص مجموعه سعدالسلطنه نشان از اهمیت ارتباط تعاملی بنا و آمیختگی آن با دلالتهای ذهنی- رفتاری، فرهنگی و اجتماعی شهروندان دارد که صرف ویژگیهای عمومی فضاهای تاریخی چون جذابیتهای بصری و ارزشهای معماری، در پیوند با خصوصیات معنادار نمونه مورد بررسی و تعامل با تجارب و ادراک مخاطبان فضا، بر هویت خاص مجموعه و ماندگاری آن در خاطره جمعی مردم تأکید داشته است.
پدیدارشناسی,معناپردازی,هویتمندی,تجربه و ادراک حسی از مکان,مجموعه سعدالسلطنه قزوین
http://www.bagh-sj.com/article_60565.html
http://www.bagh-sj.com/article_60565_a36a60fce9cf6b4db69b6ba825e6b34a.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
15
59
2018
04
21
ارایه روشی به منظور تحلیل و الگوبرداری از رنگ جدارهها در منظر فضاهای شهری تاریخی مورد پژوهی : میدان نقش جهان اصفهان
43
56
FA
بهاره
تدین
گروه شهرسازی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اصفهان
b.tadayon@hotmail.com
محمود
قلعه نویی
استادیار گروه شهرسازی، دانشگاه هنر اصفهان
m.ghalehnoee@aui.ac.ir
رضا
ابویی
دانشگاه هنر اصفهان
r.abouei@aui.ac.ir
10.22034/bagh.2018.60566
بیان مسئله : رنگ به عنوان یک محرک محیطی، ابزاری برای بیان احساسات انسان و بازتابی از فرهنگ ملل مختلف شناخته میشود. بنابراین شناخت ویژگیهای رنگ در منظر شهری، با هدف به کارگیری بهینه آن و خلق محیطها و فضاهای شهری پاسخده، ضروری به نظر میرسد. بهرهگیری ناآگاهانه، بدون مطالعه و غیر تخصصی از رنگ و عدم توجه به تأثیرات آن بر انسان، منجر به ایجاد فضاهایی در شهرها میگردد که پاسخگوی نیازهای کاربران نیست. از دیگر سوی نمونههای ارزشمندی از فضاهای شهری تاریخی در ایران موجود است که هر یک مجموعهای بینظیر در زمینه خلق کیفیتهای محیطی محسوب میشوند و شناخت و الگوبرداری از منظر رنگی این فضاها میتواند حاوی آموزههای مفیدی برای فضاهای شهری معاصر باشد. <br />هدف پژوهش : بر این اساس هدف پژوهش حاضر دستیابی به روشی به منظور برداشت، تحلیل و الگوبرداری از رنگ در منظر فضاهای شهری تاریخی، با استفاده از دانش روز به جای روشهای مرسوم دستی و قدیمی جهت ثبت و ضبط اطلاعات رنگ محیط است. به گونهای که این روش اقتصادی و در عین حال به لحاظ صحت نتایج، قابل اعتماد بوده؛ تا در گام بعد بتوان به اصول و الگوهایی دست یافت که قابل کاربست در منظر فضاهای شهری معاصر باشد. <br />روش تحقیق : با توجه به هدف پژوهش، این پژوهش در حوزه پژوهشهای کاربردی جای میگیرد و نخست با مروری بر مبانی نظری و پیشینه مطالعات در زمینه رنگ، از میان روشهای معمول، پژوهشگران به ترکیبی از استفاده از ابزار دیجیتال و نرمافزارهای پردازش تصویر دست یافتند که اهداف پژوهش را برآورده میساخت. در گام بعد میدان نقش جهان با توجه به پیشینه تاریخی و اهمیت ویژه آن به عنوان یک فضای شهری مطلوب، انتخاب شد تا ضمن آزمون روش فوق، نتایج کاربردی مورد نیاز نیز استخراج شود. سیستم رنگ مورد استفاده در این پژوهش نیز، سیستم CIELab است و در بخش تحلیل از روش نوار رنگ بهره برده است. <br />نتیجهگیری : یافتهها نشان داد در میدان نقش جهان استفاده از رنگهای سازگار با اقلیم که در عین حال از لحاظ صفات و ویژگیهای رنگ، در گروه رنگهای دارای هارمونی مشابه هستند به عنوان رنگهای اصلی جدارههای فضا همراه با استفاده همزمان از گروه رنگهای دارای هارمونی مکمل با رنگهای اصلی زمینه برای خلق کیفیتهایی نظیر تنوع و غنای بصری، خوانایی و تأکید بر نقاط شاخص و آستانهها به گونهای که هماهنگ با مفاهیم فرهنگی رنگ در زمینه موجود نیز هستند، پاسخی مناسب به مسئله نحوه استفاده از رنگ در فضاهای شهری است.
رنگ,منظر,فضاهای شهری تاریخی,میدان نقش جهان
http://www.bagh-sj.com/article_60566.html
http://www.bagh-sj.com/article_60566_6309eb4bfb1e46a37239441b522d1eca.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
15
59
2018
04
21
بررسی نقوش فلزکاری غرب ایران (قرن7و8 ه.ق) با تأکید بر دو اثر موزه رضا عباسی «لگن و مجمعه»
57
70
FA
یگانه
گوران
داشگاه علوم تحقیقات
yegane.gooran@gmail.com
آراز
نجفی
0000-0002-6532-2102
دانشگاه ابهر
araz.najafi@vatanmail.ir
محمود
طاووسی
گروه زبان باستان شناسی، دانشگاه تربیت مدرس
tavoosimahmoud@yahoo.com
10.22034/bagh.2018.60567
بر اساس شواهد مادی و منابع مکتوب موجود، سهم و نقش فلزکاری خراسان به ویژه در قرن 6 ه.ق که یکی از فعالترین و برجستهترین مکاتب فلزکاری در دورۀ اسلامی بوده در بروز تحولات اساسی در فن ساخت و تزیین آثار فلزی مشخص شده و جایگاه ممتازی به آن بخشیده است. بعد از حملۀ ویرانگر مغول و نابودی خراسان و فرار هنرمندان به سوی غرب، مکتب موصل در شمال عراق به همان جایگاه رفیعی رسید که پیشتر متعلق به خراسان بزرگ بود. گرچه تا آخر سدۀ 7 ه.ق سبک مسلط بر فلزکاری ایران در تلفیقی از سبکهای ایرانی و موصلی است لیکن شهرت آثار موصلی سبب شد که به اشتباه غالب اشیاء نفیس تولید شده در آن مقطع زمانی را موصلی بدانند. در حالی که بخش گسترده ای از نقوش و مضامین تزیینی راه یافته در این حوزه به واقع نمودی از استمرار تجارب هنرمندان ایرانی اسلامی با هویتی نوگراست که هنرمندان با توجه به فرهنگ عصر و منطقه خویش از آنها بهره گرفتند.<br />از این رو به ارزیابی و بررسی مضامین، نقوش تزیینی و فرم دو نمونه ی فلزی (لگن و مجمعه) موزه رضاعباسی پرداختهایم تا با وجود برخی ویژگیهای مشترک سبک خراسان و موصل، اصالت ایرانی آنها را اثبات کنیم. این مقاله با روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای با هدف تعیین خاستگاه دو اثر فلزی قرن7و8 ه.ق موزۀ رضا عباسی و همچنین تحلیل جداگانه مضامین و نقوش تزیینی، در صدد یافتن پاسخ قانع کننده و مستدل برای اصالت ایرانی و تداوم سبک خراسانی در هر یک از آثار فوق است. نتیجه یافتهها نشان میدهد به رغم استفاده از برخی عناصر تزیینی غیر بومی در این آثار، انتساب آنها به خارج از مرزهای امروزی ایران توجیه پذیر نبوده و از نظر نویسندگان این مقاله آثار مذکور در غرب ایران تولید شدهاند.
موزه رضا عباسی,مکتب فلزکاری خراسان,موصل
http://www.bagh-sj.com/article_60567.html
http://www.bagh-sj.com/article_60567_5e1b106e1ff35bcd658e77931a5edbea.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
15
59
2018
04
21
تحلیل وجوه فرهنگ عامه در نقاشیهای حسینعلی ذابحی
71
82
FA
فریده
آفرین
گروه پژوهش هنر، دانشکده هنر، دانشگاه سمنان
afarin.farideh@gmail.com
10.22034/bagh.2018.60568
در این مقاله به مطالعه وجوه فرهنگ عامه در آثار ذابحی با تمرکز بر چند مضمون مرتبط مانند کارناوال، آرمانشهر و گروتسک میپردازیم. مسئله اصلی چگونگی نشان دادنِ رهایی فرهنگ عامه از زیر فشار و بار فرهنگ مسلط در آثار هنرمند مذکور با تکیه به سبک او، با روش توصیفی-تحلیلی است. هدف پژوهش برجسته کردن ویژگیهای فرمی آثار و در نهایت رسیدن به دو سطح دلالت آشکار و ضمنی است تا با شرح آنها، انواع وجوه فرهنگ عامه در آثار این هنرمند در دو سطح فرهنگ متعلق به عامه و فرهنگ تولید شده توسط عامه برجسته شود. در بخش اول مقاله در سطح دلالت آشکار با تکیه به ویژگیهای کلی نقاشیهای هنرمند چون حذف خط مرزنما، از ریختافتادگیِ اشیا در طبیعت بیجانها و استفاده از رنگهای بیانگر به تمایز فیگورها، اشخاص ادا و اطوار و البسه و آرایش خاص منطبق بر شخصیتهای اجتماعیشان پرداخته و ارتباط آنها با عناوین زبانیِ هنجارشکنِ آثار تبیین میشود. در سطح دلالت ضمنی با توجه به ویژگیهای کلی آثار و پیوند دادنِ موضوع نقاشیهای این هنرمند به یکدیگر، به مضامین عمیقتری خواهیم رسید. با بررسی شخصیت و لباس فیگورها در آثار میتوانیم جشنی آیینی چون کارناوال را متصور میشویم که افراد به فرصتهای برابر یعنی به نوعی آرمانشهر بیطبقه رسیدهاند. در این بخش از قطع و اندازه و نحوة اجرای آثار به منزله محل فروشکستن تقابل دوگانه فرهنگ مسلط و عامه بحث میشود. به حال خود واگذاردن طبیعت بیجانها حسی از هراس را همراه دارند. این وجه همراستای فیگورهایی که به نحو اغراقآمیز بر وجوه شخصیشان تأکید شده است، فضایی گروتسک را القا میکند. نحوه قلمگذاری سریع، کوبهای و رنگگذاری خشک و جسمانی، رنگهای تیره با اتکا به نیروی هیولایی و احساس برخاسته از رنگ، وجوهی را به نمایش میگذارد که در برابر نیروی قواعد آثار بازنمایانه (عینیگرا) مقاومت میکند. این مقاومت نقاشی را دارای انرژی ذخیرهای میکند که بعد ایستا و نامتحرک شخصیتها و فرمهای طبیعت بیجان را متحرک، معوج، مواج و دفرمه میکند و از ریخت میاندازد. تمام ویژگیهای گفتهشده، با پیچ و تابدادن زبان مسلط بصری با تکیه به سبک اکسپرسیونیسم، نقاشیها را از سلطه بازنمایانه بازداشتهاند و بدون تأکید مستقیم بر سیاهیهای طبقه عامه وجود فرصتهای تحققبخش انرژیهای نادیده گرفتة فرهنگ عامه را معرفی میکنند. این آثار از پس توصیف فرمی و تحلیل تفسیری در دو سطح دلالت در نتیجه دو وجه از فرهنگ عامه را، یکی فرهنگ تولید شده توسط عامه و دیگری فرهنگ متعلق به عامه را معرفی میکند و در نتیجه در تقابل با هنر تقلیدی/ بازنمایانه، هنر زیباشناختی به شمار میآیند زیرا به شکل معکوس ناهمگونی خود را نسبت به فرمهای تجربة سلطه اعلام میکند.
کارناوال,گروتسک,آرمانشهر,فرهنگ عامه,ذابحی
http://www.bagh-sj.com/article_60568.html
http://www.bagh-sj.com/article_60568_6c804aece5034d57fe939f94b24215c7.pdf