پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
12
34
2015
10
01
باغ انگلیسی، رنسانسی دیگر
3
10
FA
حشمتاله
متدین
دکتری معماری، استادیار دانشگاه تهران.
motedayn@ut.ac.ir
رضا
متدین
کارشناس ارشد معماری از دانشگاه تهران
r.motedayen@alumni.ut.ac.ir
قرن هجدهم عصر شکوفایی علم و فلسفه و از سوی دیگر رونق نقاشی در عالم هنر غرب به شمار میآید. در هر نقطه از اروپا، فلاسفه، شعرا، نجبا و سیاسیون تمایل خود را به ایجاد باغهای زیبا نشان میدهند. اما تنها در انگلستان استیل جدید پیدایش مناظر بدیع از طریق نقاشی به وجود میآید. این باغهای جدید برخلاف باغهای فرانسه، سمبل بینظمی در باغهای جهان شمرده میشوند. تبعات این تحول عظیم در هنر باغسازی جهان تاکنون ادامه دارد. با توجه به این اهمیت، علل ایجاد این باغها و منابع الهام آنها سؤالات این تحقیق هستند. آیا تنها علل سیاسی در این تحول عظیم نقش داشتهاند؟ یا اینکه دلایل دیگری نیز تأثیرگذار هستند؟ حقیقت انکارناپذیر این است که در طراحی فضای سبز انگلستان قرن هجدهم، انقلابی به وقوع پیوست که تأثیرات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و هنری در حرکتی یکپارچه، این تحول را رقم زدند. باغ انگلیسی برخلاف نظریههایی که آن را بدعتی در ساختار باغسازی جهان میخوانند، نوعی بازگشت به دنیای زیبای کهن داشت. در حقیقت این باغ ترکیبی از نقاشی، شعر، خیال و شکلهای دیگر از اغراقهای شخصی بود که عمق ریشه آن تحت تأثیر ادبیات نئوگوتیک قرار داشت. باغسازی انگلیسی، رمانتیسیسم، باغ منظری، هنر رمانسک، باغسازی قرن هجدهم.
باغسازی انگلیسی,رمانتیسیسم,باغ منظری,هنر رمانسک,باغسازی قرن هجدهم
http://www.bagh-sj.com/article_11085.html
http://www.bagh-sj.com/article_11085_c4f04c694d226d0d136c3c01dc776357.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
12
34
2015
10
01
بازتعریفِ نقشِ زن در خانواده و تأثیر آن بر تزییناتِ نقاشی و ساختارِ خانههای اعیانی تهران در دورة قاجار
11
24
FA
مریم
ارمغان
0000-0002-0032-3008
دکتری معماری. استادیار گروه معماری، دانشکدة معماری و شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین
maryam.armaghan@gmail.com
حسین
سلطان زاده
0000-0003-3974-5205
دکتری معماری. دانشیار گروه معماری، دانشکدة هنر و معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
h72soltanzadeh@gmail.com
هما
ایرانیبهبهانی
0000-0002-6647-4570
دکتری معماری. دانشیار گروه طراحی محیط، دانشکدة محیط زیست، دانشگاه تهران
hirani@ut.ac.ir
بسیاری از شرححالها و سفرنامههای دورة قاجار، تغییراتی تدریجی را در فرهنگ زندگی خانوادههای اعیانی تهران به ویژه از اواسط دورة ناصری گزارش دادهاند. برخی از این تغییرات، تعریف نقش زن در خانواده را به تدریج تغییر داد. هدف این مقاله، بررسیِ چگونگیِ تغییرِ کالبد، تزییناتِ نقاشی و ساختارِ خانه براساس بازتعریفِ نقشِ زن در تهران دورة قاجار است. از آنجایی که ملاحظة جایگاه زنان در بافت و زمینة دورة قاجار، بدون در نظر گرفتنِ شیوة زندگی، ساختارِ خانواده و شرایط فرهنگی-اجتماعی آن دوره امکانپذیر نیست، بنابراین بررسیِ واقعیتهای مرتبط با تعریفِ جایگاهِ زن، براساس طرحِ تحقیق تاریخی و از طریقِ منابع دستِ اول و گاه دستِ دوم صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهد که ظاهر شدنِ زنان در جامعه، که پیشتر پوشیده و پنهان بودند، و کمرنگ شدنِ مرزهای زنانه-مردانه باعثِ ایجادِ تغییر در فرهنگ زندگی شد، تا جایی که از اواخرِ دورة ناصری به تدریج لزومِ وجود خواجهها به عنوان رابطِ دنیای زنانه و مردانه از بین رفت. با رواج تکهمسری، اندرونیهای متعدد و فضایی برای خواجهها نیز کنار گذاشته شدند و به این ترتیب، خانه کالبدِ متمرکزتری به خود گرفت. مضامینِ تزیینات نقاشی خانههای این دوره نیز روایتگرِ تغییراتِ یاد شده است؛ به گونهای که تصاویری از زنان فرنگی بر روی دیوارها و سقف تالارها و شاهنشینهای خانههای اعیانی ظاهر شد و کالبد زنان و مردان نیز از میانههای دورة ناصری به شکلی متمایز نگاشته شد.
تزیینات نقاشی,زن,ساختار خانه,فرهنگ زندگی,قاجار
http://www.bagh-sj.com/article_11086.html
http://www.bagh-sj.com/article_11086_71386859b1ba7f965f4882cafc750a96.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
12
34
2015
10
01
رویکرد تحلیلی به الگوی شهرسازی سنتی برای ارایه ضوابط ساختارمحور تاریخی در مقیاس شهرهای متوسط و میانی (مطالعه موردی : شهر میانه)
25
36
FA
کاملیا
افتخاری
کارشناسارشد طراحی شهری، مربی دنشگاه آزاد اسلامی واحد میانه
kamelia_eftekhary@yahoo.com
معماری و شهرسازی گذشته ایران در بر گیرنده اصولی است که در دل سنتها نمود یافته و در چند دهه اخیر در اثر گسترش نامتعادل شهرها و گسست سازمان فضایی شهر، شهر سنتی از حقیقت خود فاصله گرفته و چالشهایی پیش روی شهرسازی سنتی و شهرسازی مدرن قرار داده است. توجه به رویکرد ساختار فضایی، با احترام به تاریخ و مفاهیم شهرسنتی-ایرانی محتوای اصلی کار است. مسلماً، بهرهگیری از الگوهای سنتی شهرسازی و بهرهمندی از تجربیات گذشته، میتواند زیربنای خوب و مفیدی برای الگوهای شهرسازی آینده باشد. ضرورت شناخت مفاهیم شهر سنتی از سویی، شناخت ویژگیهای فرهنگی، بومی و تاریخی بافت از دیگرسو و نیز معیارهای شناخت استخوانبندی میتواند ما را به ساخت الگوهای ذهنی رهنمون کند. پژوهش حاضر با هدف دستیابی به الگویی با خصوصیات سنتی- ایرانی جهت طراحی در بافت تاریخی نمونه موردی شهر میانه و با فرضیه ارتقاء کیفیت محیطی با الگوهای شهرسازی سنتی انجام شد. نوع تحقیق کاربردی بوده و روش آن توصیفی-تحلیلی است. در ابتدا به منظور شناخت ساختار علاوه بر مطالعه پیشینه مجموعه از طریق اسناد کتابخانهای، بررسی سفرنامهها و نقشهها، برداشت میدانی توسط نگارنده صورت گرفت، سپس در راستای سنجش فرضیه برای دو شهر سنتی یزد و سمنان پرسشنامهای تنظیم شد و با پرسشنامه دیگری به بررسی عناصر تأثیرگذار در طراحی بافت کهن شهرستان میانه محله امامزاده پرداخته شد و با آنالیز کامپیوتری شبکه ارتباطی محدوده مورد نظر پژوهش و تحلیل ساختار کهن محلات و شناسایی نقاط مهم بافت، به عنوان دستاورد پژوهش جدول راهنمای ضوابط ساختارمحور تاریخی برای شهرهایی با مقیاس میانی ارایه میشود.
شهر سنتی ایرانی,ساختار فضایی,محور تاریخی,فرهنگی,الگو
http://www.bagh-sj.com/article_11087.html
http://www.bagh-sj.com/article_11087_161a34b13ccd1809303b8c8747a71026.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
12
34
2015
10
01
نمایش خیابانی و نسبت آن با فضاهای شهری
37
48
FA
مجید
سرسنگی
دکتری ادبیات نمایشی. دانشیار گروه آموزشی هنرهای نمایشی دانشکدة هنرهای نمایشی و موسیقی، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران.
msarsangi@ut.ac.ir
یکی از گونههای نمایش، از ابتدای آغاز این هنر، اجرا در «فضاهای بیرونی»، اعم از میادین، راههای عبور و مرور، مراکز تجمع مردم (نظیر بازارها، کشتزارها، مقابل معابد) و سایر فضاها از این دست بوده است. در روزگار معاصر نیز ما شاهد اجرای نمایشهایی هستیم که به جای استفاده از فضاهای «داخلی» و «رسمی»، محیط بیرونی، خیابانها، کافهها و دیگر مکانهای نمایش «غیررسمی» را برای خود برمیگزینند. هرچند مشابهاتی بین اجراهای دستة اخیر با اجراهای عهد باستان قابل مشاهده است، اما در واقع نمایشهای اجرا شده در فضای بیرونی یا مکانهای نمایشی غیررسمی – که عمدتاً به نام «نمایشهای خیابانی» نامیده میشوند – از فضای آیینی فاصله گرفته و تمرکز خود را بر مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی نظامی معطوف کردهاند؛ مسایلی که بیشتر در قالب اعتراض به شرایط موجود مطرح میشوند. یکی از نقاط مشترک این اجراها در دوران کهن و روزگار معاصر، استفاده از «فضای شهری» (در مورد عهد کهن شاید فضاهای روستایی) به عنوان صحنة نمایش است. در واقع این نمایشها با استفاده از فضاهای شهری نوعی هویت جدید را به شهر منتقل کرده و هم بر فضاهای شهری تأثیر میگذارند و هم از آن تأثیر میپذیرند. امروزه فضای شهری تنها به عنوان فضایی برای داد و ستد، ارتباط یا گذران زندگی فیزیکی و مادی تلقی نمیشود، بلکه به استناد هنرهایی که فضای شهر را درنوردیده و اتمسفری معنوی (منتج از هنر) پدید میآورند، میتواند نقش بیشتر و والاتری در زندگی بشر ایفا کند. تا کنون پژوهشگران مختلفی چه در داخل، چه در خارج از کشور به موضوع «نمایش خیابانی» یا «تئاتر خیابانی» پرداختهاند. وجه مشترک همة این پژوهشها، تأکید بر اصول اجرایی این گونة نمایشی بوده است و کمتر کسی به این موضوع از منظر اهمیت فضای شهری یا «شهر به مثابة صحنة نمایش» نگاه کردهاند. ویژگی این مقاله در قیاس با پژوهشهای پیشین در ورود به موضوع از منظر «شهری» است. علاوه بر آن متاسفانه اغلب کتابهایی که در این زمینه در کشور تألیف شدهاند، تکرار یافتههای محققین غربی بوده و کمتر نشانهای از ابداع و هویت بومی «نمایش خیابانی و شهر» ایران در آنها مشاهده میشود. نگاه دوباره به «نمایش خیابانی» از منظر اهمیت فضای شهری و تأکید بر استفاده از فضاهای شهری به عنوان جایگاه اجرای نمایش، به دلیل رابطة نزدیک با مخاطب، وجود تماشاگران بالقوه و همچنین مضامینی که نسبت نزدیکی با زندگی اجتماعی مردم دارد، میتواند راهکارهای جدیدی را پیش روی هنر نمایش کشور نهاده و آن را به هنری جدی در زندگی روزمرة مردم تبدیل کند. نکتهای که در ایران قدیم به شدت مورد توجه هنرمندان و مردم بوده و در حقیقت این نوع نمایش را به جزیی از زندگی ایرانیان بدل کرده است.
نمایش خیابانی,تئاتر خیابانی,اجرا,فضای شهری,نمایش آیینی,نمایش اعتراضی
http://www.bagh-sj.com/article_11088.html
http://www.bagh-sj.com/article_11088_84e8770c3a2838fa28edbf3775423641.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
12
34
2015
10
01
تحلیل جریانهای هنری نقاشی معاصر ازبکستان
49
58
FA
مهدی
محمدزاده
استادیار دانشگاه هنر اسلامی تبریز.
mehdi_m@tabriziau.ac.ir
آرزو
پایدارفرد
دانشجوی دکترای هنر اسلامی، دانشگاه هنراسلامی تبریز و عضو هیئت علمی دانشکده هنر دانشگاه بیرجند
a_paydarfard@birjand.ac.ir
کشور ازبکستان یکی از کشورهای مهم در عرصة فرهنگی آسیای مرکزی است که به واسطة نقاشیهای چند هزارسالة کشفشده در محوطة باستانی افراسیاب متعلق به قرن 7 و 8 م. و نگارگری مکتب بخارا در قرون 15 و 16 م. جزء کشورهای غنی از نظر هنرهای سنتی، بهویژه نقاشی بوده است. همین امر نگارندگان را بر آن داشت تا با فرضیهای مبتنی بر وجود نشانههایی از نقاشی و نگارگری با سابقة ازبکستان در نقاشی معاصر، جریانات هنری معاصر نقاشی این کشور را شناسایی کنند. نقاشی دورة معاصر یکی از صورتهای هنری غالب در کشور ازبکستان است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، شناخت و معرفی رویکردهای متفاوت در عرصة نقاشی معاصر ازبکستان است. لذا پژوهش حاضر در پی جستجوی پاسخ دو سؤال اساسی زیر است : چه جریانهای هنری در نقاشی معاصر ازبکستان غالب هستند؟ و اینکه این منشأ جریانهای هنری از کدام منابع و سرچشمههاست؟ آنچه در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفت ما را به وجود دو سبک در نقاشی قرن بیستم ازبکستان رساند : 1. نقاشی معاصر با الهام از سنتهای هنری به جای مانده، به خصوص نقاشی گذشته در ازبکستان که کاربرد عناصر سنتی و سمبولیک گویای هویتگرایی در اینگونه آثار تحت تأثیر نقاشیهای مکشوفه محوطه باستانی پنجکنت، افراسیاب و ورخشا، نقوش منسوجات و نگارههای موضوعی قرون گذشتة ازبکستان است. 2. نقاشی معاصر ملهم از هنر و فرهنگ روسی و اروپای شرقی و به وجود آمدن هنر آوانگارد در نقاشی قرن بیستم این کشور با رواج سبکهای رئالیسم، امپرسیونیسم، کوبیسم و انتزاع که علاوه بر نقاشی در طراحی پوستر، تصویرسازی کتاب و در کل به جهت توسعه هنر گرافیک در ازبکستان حایز اهمیت و قابل بررسی است. پژوهش حاضر به شیوة توصیفیـ تحلیلی به انجام رسیده و در بخشهایی از آن بنا به ضرورت تحقیق، مطالعات تطبیقی نیز انجام گرفته است. دادههای این پژوهش عمدتاً به شیوة کتابخانهای و نیز از طریق سایتهای اینترنتی و مطالعات میدانی مرتبط به دست آمدهاند.
هنر آسیای مرکزی,ازبکستان,نقاشی معاصر هویتگرا,نقاشی معاصر غربگرا
http://www.bagh-sj.com/article_11089.html
http://www.bagh-sj.com/article_11089_d041b453fade9581bce4e42b7b4f4c95.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
12
34
2015
10
01
تحلیل زمینههای پیدایش مجسمهسازی پستمدرن از 1960 تا 1980
59
68
FA
سمیه
موسویان
0000000279273786
پژوهشگر دکتری معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
m.moosaviyan@gmail.com
در دورة پستمدرنیسم، هنر دچار کارکردهای متغیری شده و مدام در حال تغییر ماهیت و هویت است. این مسایل در ارتباط مستقیم با مجسمهسازی امروز است زیرا این گوناگونی حیرتآور در هیچ زمینهای به اندازة جهان مجسمهسازی آشکار نیست. حال این سؤال مطرح میشود که چه تحولاتی در دوره مدرن منجر به ظهور مجسمهسازی پستمدرن شد؟ چنین فرض میشود که توجه به محتواگرایی و مفهومیبودن مجسمه برخلاف فرمگرایی حاکم در دوره مدرن باعث شد که رویکردهای غالب در مجسمهسازی تغییر کرده و مجسمهسازی پستمدرن با صورتهای بیانی جدیدش ظهور پیدا کند. این مقاله با رویکردی توصیفی- تحلیلی به تحولات و دگرگونیهای ایجاد شده در عرصه مجسمهسازی از 1960 تا 1980 پرداخته است. نظر به اینکه زمینههای تحول و پیدایش مجسمهسازی پستمدرن به لحاظ تأثیرگذاری بر مجسمهسازی از دهة 1980 به این سو هنوز ساماندهی آکادمیک نشده است، ضرورت این اقدام احساس میشود که در این پژوهش به آن پرداخته شود. در پایان این نتیجه حاصل شد که تحولاتی چون تغییر مفهوم گالری جهت نمایش مجسمه، تغییر شکل اشیاء بازتولیدشدة صنعتی در شکل اثر هنری و نقش مؤثر زمان و مکان در ایجاد و نمایش آثار مجسمهسازی از جمله دگرگونیهای بنیادینی بود که تعریف مجسمهسازی مدرن، به عنوان یک شیء فرمی تجردگرا را زیر سؤال برد و هویت آن را تغییر داد. این دگرگونیها موجب شد درک و دریافتی نو در قالبی جدید جهت بیان «محتوا و معنایی خاص» از طریق مجسمه ظهور پیدا کند.
مجسمهسازی,مدرن,پستمدرن,محتواگرایی
http://www.bagh-sj.com/article_11090.html
http://www.bagh-sj.com/article_11090_3257afe1789a44bdb110f881e9766f58.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
12
34
2015
10
01
بازخوانی حافظه و هویت در معماری یادمانی ایران
69
82
FA
حکمت اله
ملاصالحی
.*دکتری باستانشناسی، دانشیار دانشگاه تهران
hekmat_mollasalehi@yahoo.com
نوشتار حاضر بر محور سه مفهوم کلیدی بازخوانی حافظه و هویت در معماری یادمانی ایران تدوین شده است. مفهوم بازخوانی در مباحث پیشرو نه به تصادف و نه از سر ذوق بلکه با اتکاء به هدفی مشخص و با ابتناء به روششناسی و رویکردی معین گزیده شده و مورد بحث قرارگرفته است. هر اثر یادمانی در بستر جاری و شرایط تاریخی و مقتضیات و ملزومات فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی، اقتصادی و سیاسی دورهای که در آن پدید میآمده برای گروههای اجتماعی و مردمانی که آن را پدید میآوردهاند در زمانه خود چونان واقعیتی زنده و فعّال بر صحنه تاریخ و فرهنگ و زندگی مردم آن جامعه حضور داشته، نقش خود را بر شانه میکشیده و ایفا میکرده است. تأثیر این بناهای یادمانی نیز بر روان و رفتار و اندیشه و خرد و خیال و ذوق و ذایقه گروههای اجتماعی و مردم جامعهای که با چنین آثاری همعصر بودهاند بلاواسطه بوده است. لیکن همان اثر یادمانی برای مردمان جامعه و تاریخ عصری که هزارههای بعد آن را به حضور دوباره فرا خواندهاند، موضوعیتی از جنس دیگر میپذیرفته که اصطلاحاً از آن به بازخوانی و بازاندیشی و بازنمایی تعبیر شده است. به سخن دیگر، آنچه برای مردمان یک دوره چونان واقعیتی زنده و زیستنی و خواندنی تجربه و زیسته میشده برای مردمان اعصار و ادوار بعدی که وارد سپهر دیگری از مناسبتها و رابطهها و مقتضیات و شرایط دیگر تاریخی میشدهاند هم بازخوانی میطلبیده هم بازنمایی از نوعی و از منظری دیگر. لکن نسبت ذوقی و زیباشناختی مشمول این قاعده نمیشود. زیبا همیشه زیباست و فراسوی زمان تاریخی ایستاده است. مصریان عهد باستان، هم طراحان هم معماران و مهندسان و آفرینندگان معماری یادمانی اهرام بودند هم آنکه نسبتی زنده و فعّال با آثارشان داشتند و در بستر جاری فرهنگ و زندگی خود، آنها را فعّال بر صحنه میدیدند و میزیستند. بر همین سیاق ایلامیانی (عیلامیان) که معبد چغازنبیل و ایرانیانی که معماری پرشکوه تخت جمشید و آتنیانی که معماری معبد پارتنون و مجموعههای پیرامون آن را روی آکروپولیس در قلب شهر آتن عهد پریکلس پدید آورده بودند، حضور زنده و فعّال آنها را بر صحنه فرهنگ وزندگی خویش احساس میکردند و میزیستند. آنچه بود خوانش بود و گفتمان زنده و نسبت و رابطه بلاواسطه. آنچه ما میکنیم بازخوانی و بازنمایی است از منظری دیگر. مصداق این نوع و نحوه رابطه زنده و فعّال را در حرمهای مطهر مسلمانان شیعه یا در اجرای مراسم حج و طواف مسلمانان برگرد کعبه به خوبی میتوان مشاهده کرد. نه معبد چغازنبیل دیگر آشیانه ایزدستان عیلامیان است، نه معبد پارتنون دیگر پرستشگاه الهه آتنا و نه تخت جمشید کانون فعّال امپراطوری هخامنشی. آنها یادمانهایی هستند که در دوره جدید بار دیگر به حضور فراخوانده شدهاند تا بازخوانی و بازاندیشی و بازنماییهای آرکئولوژیک شوند. البته از منظر «آرخه» و«لوگوس» دوره جدید،که مبادی و مبانی فکری و نظام معرفتیاش متفاوت از مبانی و مبادی فکری پدیدآورندگان چنین آثاری است. معماری یادمانی که در نوشتار حاضر کانون توجّه و بحث قرارگرفته به طور اخص و معماری به طور کلّی و اعم، یک پدیده چندوجهی و چندگون و چندکارکردی است که با جنبههای دیگر فرهنگ و زندگی و روان و رفتار و نحوه نگاه و نحوه بودن و نوع بیان و گفتمان و در یک کلام جهانبینی و هستیشناسی جوامع در ادوار مختلف سخت و استوار درهمتنیده است. لذا وقتی از معماری چونان نوعی زبان در گروه و چارچوب زبان فرهنگ مادّی سخن گفته میشود، به دنبال قواعد و دستور زبان خوانش یا بازخوانی و نشانهشناسی و تفسیر آن نیز باید رفت. هر بنای یادمانی طومار و متن مادی و کالبدیشدهای است که بر روی ما گشوده است. زمانی میتوان آن را خوانش و تفسیر کرد که با قواعد و دستور زبان خاص آن زبان و نحوه بیان و گفتمان آشنا باشیم.
بازخوانی,حافظه,تداعی,تذکّر,هویت,معماری یادمانی ایران
http://www.bagh-sj.com/article_11091.html
http://www.bagh-sj.com/article_11091_4a849e8a770d9e9e398600566e30afe7.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
12
34
2015
10
01
مکانیابی شهر ایلخانی اوجان براساس منابع تاریخی و بررسیهای باستانشناختی (مطالعه محوطههای کوللر و دالیدرهسی در شهرستان بستانآباد)
83
92
FA
رحیم
ولایتی
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
velayati@ut.ac.ir
بهزاد
مهدی زاده
کارشناس ارشد باستان شناسی دانشگاه تهران
mehdizadeh_behzad@yahoo.com
حمید
خانعلی
پژوهشگر دکتری باستا نشناسی دانشگاه تربیت مدرس
hamid.khanali@modares.ac.ir
شهر اوجان از جمله شهرهای اسلامی ایران است که در دوره ایلخانی رشد و توسعه یافت. این شهر بنا بر گفته منابع، از قرون اولیه اسلامی نیز وجود داشته است، اما در پی حوادث مختلف از جمله زلزله و جنگهای مختلف نتوانسته بود موجودیت خود را به عنوان یک شهر مهم و استراتژیک آشکار سازد و تنها در دورة ایلخانی است که این مهم حاصل میشود. با توجه به کمبود اطلاعات در خصوص مکان دقیق این شهر و بیتوجهی محققان به تحقیق بر روی بقایای آن، ضرورت بررسی و مطالعه بر روی آن احساس میشود. پرسش اصلی ما نیز بر روی مکانیابی دقیق این شهر و سنجش میزان تطابق بین دادههای باستانشناسی با منابع تاریخی این دوره است. با توجه به انجام سه فصل بررسی باستانشناختی در شهرستان بستانآباد نتایجی در خصوص شهر اوجان به دست آمده است : 1- موجودیت شهر از قرون اولیه اسلامی و رونق و توسعه آن در دوره ایلخانی (به استناد منابع مکتوب). 2- انطباق موقعیت جغرافیایی آن با شهرستان بستانآباد فعلی (به استناد مطالعات باستانشناسی) در دو محوطهایلخانیِ کوللر و دالیدرهسی؛ لذا در این مقاله سعی شده است تا دادههای جدیدِ حاصل از بررسیهای باستانشناختی در منطقه بستانآباد با منابع مکتوب دوره ایلخانیِ، مورد سنجش و تحلیل قرار گیرد تا یک گام دیگر به سوی مکانیابی دقیق این شهر برداشته شود.
مکانیابی,شهر اوجان,ایلخانی,بررسیهای باستانشناسی,گزارشهای تاریخی
http://www.bagh-sj.com/article_11092.html
http://www.bagh-sj.com/article_11092_b1f4e61acd29d1b307b4b6b39b5c069d.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
12
34
2015
10
01
عوامل مؤثر بر ایجاد و ارتقاء اجتماعپذیری در فضاهای عمومی با مقیاسهای مختلف شهر تهران (نمونه موردی : فضاهای عمومی دو محله و یک ناحیه در منطقه 7 تهران)
93
108
FA
دلارام
شجاعی
کارشناس ارشد برنامه ریزی شهری دانشگاه هنر تهران،
del.sh86@yahoo.com
پروین
پرتوی
عضو هیئت علمی دانشگاه هنر تهران
p.partovi@art.ac.ir
گرایش به زندگی ماشینی، حضور گسترده وسایل نقلیه و تغییر چهره شهر به واسطه چیرگی اتومبیل بر فضای شهری، جداییگزینی مردم از فضاهای عمومی، نادیدهانگاری ارزشهای اجتماعی، فرهنگی و هویتی نهفته در فضاهای عمومی، بیتوجهی به حفظ و ارتقای حیات جمعی در دهههای پیشین، موجب شده که برخی فضاهای عمومی در مقیاسهای مختلف شهری اهمیت و نقش خود را از دست بدهند. ایجاد فضاهای عمومی در مقیاسهای مختلف شهری در دهههای اخیر تلاشی در جهت رفع نیاز اجتماعی انسان به فضاهای عمومی بوده است. حضور افراد در این فضاها منجر به اجتماعپذیری فضای عمومی و عاملی در جهت موفقیت فضاست. حال مقیاسهای نزدیک به هم، نداشتن ویژگیها و معیارهای فضاهای عمومی موفق و عدم معیارهایی جهت اجتماعپذیری فضاها منجر به خالی و راندهشدن فضاها شده است. از این لحاظ شناسایی معیارهای ایجادکننده و ارتقادهنده اجتماعپذیری در فضاهای عمومی ضرورتی است در این جهت که مانع از خاموشی و ازرونقافتادن فضاهای عمومی در مقیاسهای مختلف باشد. سؤالات مطرح در این خصوص عبارتند از : عوامل مؤثر بر ایجاد و ارتقاء اجتماعپذیری در فضای عمومی چیست و اینکه آیا وجود فضاهای عمومی در مقیاسهای نزدیک به هم محله و ناحیه ضروری است یا خیر. هدف از تحقیق پیشرو تبیین عوامل مؤثر در ایجاد و ارتقاء اجتماعپذیری در فضاهای عمومی با در نظر گرفتن مقیاسهای مختلف فضاهای عمومی در شهر تهران است.
جهت پاسخگویی به هدف بیانشده ابتدا مفهوم فضاهای عمومی، اجتماعپذیری، اجتماعپذیری در فضاهای عمومی مورد مطالعه قرارگرفته و معیارهایی جهت سنجش اجتماعپذیری فضاها یک مدل مفهومی در سه بعد اجتماعی، کالبدی و فعالیتی تدوین شده است. جهت سنجش معیارها، فضاهای عمومی دو محله دبستان و سهروردی و پارک اندیشه در مقیاس ناحیه انتخاب شدهاند. مشاهده و تحلیل کیفی، استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی که با استفاده از نرمافزار SPSS انجامشده در راستای سنجش معیارها و پاسخگویی به فرضیه و سؤالات تحقیق بوده است. نتیجه نشان میدهد که فضای عمومی ناحیه با وجود دسترسی کمتر و بعد فاصلهای بیشتر مورد استقبال بیشتر ساکنین دو محله نسبت به فضاهای عمومی خود قرارگرفته و از اجتماعپذیری بالایی برخوردار است. نتیجه حاصلشده نشان میدهد که توجه به معیارهای اجتماعپذیری در حین برنامهریزی و طراحی فضاها موجب میشود آنها در کنار یکدیگر و در مقیاسهای مختلف به حیات خود ادامه دهند.
اجتماعپذیری,فضای عمومی,محله,ناحیه
http://www.bagh-sj.com/article_11093.html
http://www.bagh-sj.com/article_11093_6ecbbd1706d20512f244c6c1fb8679a4.pdf
پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر
باغ نظر
1735-9635
2251-7197
12
34
2015
10
01
مشارکت فضا و مردم یا اتصال امر سیاسی و فضای شهری (نمونه موردی : محلة بابالوزیر و میدان التحریر قاهره، 1391)
109
124
FA
علی
جاودانی
929-3667-003-0000
دانشجوی دکتری معماری دانشگاه هنر تهران
ali.javedani@art.ac.ir
حسین
پروین
hosseinparvin@gmail.com
مشارکت در دهههای اخیر، جایگاهی مهم در حوزههای گوناگون طراحی و برنامهریزی فضا از جمله برنامهریزی شهری و طراحی منظر به دست آورده است. در عین آنکه رویکرد مشارکتی به واقع رویکردی اساساً سیاسی و عدالتخواهانه است، اما در دو دهة اخیر چرخش الگوهای مشارکتی برنامهریزی و طراحی از مبارزه برای احقاق حقوق مردم، شهروندان و محرومان به سوی مذاکره با دولت و نیز دورشدن آنها از سویههای سیاسی مشارکت، تصمیماتی جدا از ریشههای اجتماعی-سیاسی بحث مشارکت به دنبال داشته که نتایج آن را به هیچ روی نمیتوان عدالتخواهانه دانست. سؤال اینجاست که آیا میتوان الگویی از مشارکت را برای پیوند دوبارة امر سیاسی و ادراک فضا و منظر شهر برساخت؟ این مقاله میکوشد با بررسی برخی نظریات مهم در حوزة طراحی و برنامهریزی مشارکتی و سپس نقد آنها، از یکسو الگویی جدید از مشارکت به نام «الگوی مشارکت فضا-مردم» با توجه به مفهوم سیاسی آن و از سوی دیگر توجه به ویژگیهای ادراکی و ذهنی فضا و منظر شهر مطرح کنیم. در این الگو، مشارکت، گونهای از روابط قدرت در نظر گرفته شده که در آن، فضا نیز در کنار مردم و نهاد قدرت، به کنشگری میپردازد. این الگو از یکسو بر پایة نظریة کنشگر-شبکه<sup>1</sup> و از سوی دیگر بر خواست انتقال قدرت از دولت یا نهاد قدرت به مردم، به عنوان هدف پایهای رویکرد مشارکتی استوار است. الگوی مذکور تغییر عناصر ذهنی منظر و مردم را در فرآیند تولید فضا هدف قرار داده، منظر را حاصل مشارکت مردم و فضا برای عقبراندن نهاد قدرت از حوزة سیاستهای فضا میداند. در این الگو معیار ارزیابی کیفیت مشارکت، میزان تأثیر فرآیند مشارکت در تغییر عوامل ذهنی ادراک شهر و کاهش و افزایش سهم مردم یا نهاد قدرت در معادلات قدرت شهری دانسته شده است. در انتها بر این اساس پروژة بابالوزیر در شهر قاهره را به عنوان نمونهای از پروژههای مشارکتی رایج با میدان تحریر به عنوان نمونهای از مشارکتهای حقیقی در مقام مقایسه قرار گرفته است.
مشارکت,سیاست,کنشگر,مردم,فضا,قدرت,دولت
http://www.bagh-sj.com/article_11094.html
http://www.bagh-sj.com/article_11094_55f2c7a586780abfbfa4286ce054cb72.pdf